بادیگارد من
𝐌𝐲 𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝
(𝐏𝐚𝐫𝐭 14)
ات: ن... نمیدونم
تهیونگ: اگه کاری نداری یه دقیقه بیا دنبالم
ات: اوهوم ( کفشارو گذاشت رو تخت و دنبال تهیونگ رفتن حیاط)
..
کوک: اوف بابا عجب عمارتی ( کنار ماشین وایستاده که ات و ته اومدن)
ات: این دیگه... ک... کیه
تهیونگ: کوک
کوک: ( برگشت سمت اونا) عوا سلام
تهیونگ: ات ایشون دوست من هستن اسمش جونگ کوک هستش ولی ما بهش میگیم کوک رفیق منه
ات: آها
کوک: ( سمت ات) سلام کوچولو
ات: هعی من کوچولو نی... نیستم
کوک: اومم ته نگفته بودی که لکنت داره
تهیونگ: لکنت نداره نمیدونم چش شده الان
کوک: به هر حال میتونی کوک صدام کنی خوشبختم
ات: من هم همینطور
کوک: ( رو به ته) چند تا از خصوصیاتش درسته....
تهیونگ: هعی😐
کوک: من به بادیگاردت گفتم که بیایم اینجا تا باهات آشنا بشم از اونجایی که رفیقم بادیگاردت هست و اینکه بریم شهربازی ولی حیف که بادیگاردت قبول نکرد.... پس فعلا با اجازه من برم
تهیونگ: ای کوک خدا بگم چیکارت کنه ( اروم)
ات: هعییی وایسا من عاشق شهربازی ام و تو عمرم زیاد نرفتم.... ( رو به ته) لطفا بریمممم🥺🥺
تهیونگ: ( نتونستم به اون چشمای کیوت و مظلومش نه بگم) خیلی خب باشه ولی لطفا دیگه چشماتو اونجوری نکن
ات: ( خندید و بدو بدو رفت تا لباساشو عوض کنه)
تهیونگ: کوک بسه دیگه نقش بازی کردن گمشو بیا
کوک: ( خنده) حال کردیا
تهیونگ: زهرمار خیلی خری
کوک: چی میشه مگه خب گناه داره همچین ذوق کرد انگار بار اولشه...
تهیونگ: فعلا که رفت لباساشو بپوشه بیاد
....
تهیونگ: ( چند دقیقه منتظر موندیم که بالاخره اومد.... با چیزی که دیدیم من و کوک خنده ی ریزی کردیم.... اون ات بود با استایل و موهای کیوتش که اومد سمتمون)
ات: من آماده ام بریم ( لبخند)
تهیونگ: بریم ( خنده)
( سوار ماشین شدن و به سمت شهربازی رفتن)
ات ویو
از وقتی سوار ماشین شدیم کوک و ته نگاه های ریزی بهم میکنن و خنده اشون میگیره
...
ات: به چی میخندین؟
تهیونگ: ها ما؟ هیچی
ات: 😑
کوک: هیچی داریم به استایل و موهای کیوتت میخندیم میترسم مردم یه وقت فک کنن ما تو رو دزدیدیم با این استایلی که من و ته داریم😂😂
ات: ( یه نگاه بهشون کرد) استایلتون مگه چشه؟
تهیونگ: کوک دهنتو ببند ات هنوز بچس اینارو نمیدونه
کوک: عوااا اصلا یادم نبود بیخیال ات😂
ات: 😐😐
کوک: ولی یه روز میای پیش خودم یادت میدم
ذهن ات: چه زود خودمونی شد احساس میکنم ادم اجتماعی هست ولی بامزه اس
...
تهیونگ: لکنتت درست شد ات؟
ات: اره
تهیونگ: خوبه
کوک: بایدم درست بشه منو وقتی دیده از جذابیت زیادم دهنش کف کرده ( چشمک)
ات: 😐😐. ... خیلی از خود راضی هستی.... بعدشم جذاب هستی ولی به جذابیت تهیونگ نمیرسی😊
تهیونگ: 🙂🤭
ادامه اش تو کامنتا
اسلاید دوم لباس ات
اسلاید سوم مدل موهای ات
(𝐏𝐚𝐫𝐭 14)
ات: ن... نمیدونم
تهیونگ: اگه کاری نداری یه دقیقه بیا دنبالم
ات: اوهوم ( کفشارو گذاشت رو تخت و دنبال تهیونگ رفتن حیاط)
..
کوک: اوف بابا عجب عمارتی ( کنار ماشین وایستاده که ات و ته اومدن)
ات: این دیگه... ک... کیه
تهیونگ: کوک
کوک: ( برگشت سمت اونا) عوا سلام
تهیونگ: ات ایشون دوست من هستن اسمش جونگ کوک هستش ولی ما بهش میگیم کوک رفیق منه
ات: آها
کوک: ( سمت ات) سلام کوچولو
ات: هعی من کوچولو نی... نیستم
کوک: اومم ته نگفته بودی که لکنت داره
تهیونگ: لکنت نداره نمیدونم چش شده الان
کوک: به هر حال میتونی کوک صدام کنی خوشبختم
ات: من هم همینطور
کوک: ( رو به ته) چند تا از خصوصیاتش درسته....
تهیونگ: هعی😐
کوک: من به بادیگاردت گفتم که بیایم اینجا تا باهات آشنا بشم از اونجایی که رفیقم بادیگاردت هست و اینکه بریم شهربازی ولی حیف که بادیگاردت قبول نکرد.... پس فعلا با اجازه من برم
تهیونگ: ای کوک خدا بگم چیکارت کنه ( اروم)
ات: هعییی وایسا من عاشق شهربازی ام و تو عمرم زیاد نرفتم.... ( رو به ته) لطفا بریمممم🥺🥺
تهیونگ: ( نتونستم به اون چشمای کیوت و مظلومش نه بگم) خیلی خب باشه ولی لطفا دیگه چشماتو اونجوری نکن
ات: ( خندید و بدو بدو رفت تا لباساشو عوض کنه)
تهیونگ: کوک بسه دیگه نقش بازی کردن گمشو بیا
کوک: ( خنده) حال کردیا
تهیونگ: زهرمار خیلی خری
کوک: چی میشه مگه خب گناه داره همچین ذوق کرد انگار بار اولشه...
تهیونگ: فعلا که رفت لباساشو بپوشه بیاد
....
تهیونگ: ( چند دقیقه منتظر موندیم که بالاخره اومد.... با چیزی که دیدیم من و کوک خنده ی ریزی کردیم.... اون ات بود با استایل و موهای کیوتش که اومد سمتمون)
ات: من آماده ام بریم ( لبخند)
تهیونگ: بریم ( خنده)
( سوار ماشین شدن و به سمت شهربازی رفتن)
ات ویو
از وقتی سوار ماشین شدیم کوک و ته نگاه های ریزی بهم میکنن و خنده اشون میگیره
...
ات: به چی میخندین؟
تهیونگ: ها ما؟ هیچی
ات: 😑
کوک: هیچی داریم به استایل و موهای کیوتت میخندیم میترسم مردم یه وقت فک کنن ما تو رو دزدیدیم با این استایلی که من و ته داریم😂😂
ات: ( یه نگاه بهشون کرد) استایلتون مگه چشه؟
تهیونگ: کوک دهنتو ببند ات هنوز بچس اینارو نمیدونه
کوک: عوااا اصلا یادم نبود بیخیال ات😂
ات: 😐😐
کوک: ولی یه روز میای پیش خودم یادت میدم
ذهن ات: چه زود خودمونی شد احساس میکنم ادم اجتماعی هست ولی بامزه اس
...
تهیونگ: لکنتت درست شد ات؟
ات: اره
تهیونگ: خوبه
کوک: بایدم درست بشه منو وقتی دیده از جذابیت زیادم دهنش کف کرده ( چشمک)
ات: 😐😐. ... خیلی از خود راضی هستی.... بعدشم جذاب هستی ولی به جذابیت تهیونگ نمیرسی😊
تهیونگ: 🙂🤭
ادامه اش تو کامنتا
اسلاید دوم لباس ات
اسلاید سوم مدل موهای ات
۱۶.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.