ازت متنفرم
بعد از پوشیدن فرم مدرسه و نیم ساعت پیاده روی بلاخره به مدرسه رسیدم پامو تو حیاط مدرسه گذاشتم یه نفس عمیق کشیدم
امسال سال آخریه که تو این مدرسه البته برای من مدرسه نیست چون دانش آموزای اینجا این مدرسه رو برام جهنم کردن
روی به روی دفتر مدیر وایسادم بعد چند تفه به در زدم و بعد از اجازه وارد دفتر مدیر شدم
ات: سلام آقای مدیر
مدیر: آن دخترم تویی حالت چطوره
ات:مرسی خوبم آقای مدیر
مدیر: امیدوارم دخترم
ات: میشه بگید کلاسم کدومه
مدیر: آره دخترم کلاس ۱۲ B
ات:خیلی ممنونم من دیگه رفع زحمت میکنم
مدیر:باشه دخترم خداحافظ
از دفتر مدیر امیدم بیرون به سمت کلاسم رفتم وارد کلاس شدم و یه جای خالی کنار پنجره پیدا کردمو نشستم
کمکم همهی بچه ها وارد کلاس شدن و همین جور که به بیرون پنجره نگاه میکردم حس کردم سرم و لباسام خیس شده و از ولی چطوری ؟
وقتی به پشت سرم نگاه کردم فهمیدم من بد شانس ترین آدم دنیام
جئون جونگکوک کسی که دو ساله اول این مدرسه رو برام زهـــر مار کرده بود و از شانس بدم امسالم با اون و اکیپش تو یه کلاسم
یا اعصبانیت از روی نیمکت بلند شدم و داد زدم:داری چه غلطی میکنی جئون(داد)
ولی اون فقط با یه پوزخند مسخره نگام میکرد و بعد شروع به حرف زدن کرد
جونگکوک: تو روی نیمکت من نشستی منم فقط خواستم ادبت کنم حالا هم از جای من گم میشی ه جای دیگه میشینی (پوزخند)
با این حرفش اعصبانیت تمامه وجودمو گرفت محکم هلش دادم که تعادلشو از دادو روی زمین افتاد
با خشم سریع بلند شد تا بهم حمله کنه ولی همون لحظه معلم وارد کلاس شد
معلم : اینجا چه خبر همین اول سالی دارید دعوا میکنید میگه بچه ای شما قراره الگوی سال پایینی هاتون باشید نه اینکه دعوا کنیدحالا هم همتون سر جاهاتون بشنید سریع
رفتم همون جا نشستم و به جونگکوک که با اعصبانیت به طرف نیمکت خالی رفت نگاه کردم و با دستمال سرمو و تمیز کردم ولی باید حتما زنگ تفریح تو دستشویی موهامو تمیز کنم همهی مدت تو کلاس نگاهای عصبی جونگکوک رو حس میکردم بلاخره زنگ تفریح خورد از کلاس بلند شدم و به طرف سرویس بهداشتی رفتم ....
امسال سال آخریه که تو این مدرسه البته برای من مدرسه نیست چون دانش آموزای اینجا این مدرسه رو برام جهنم کردن
روی به روی دفتر مدیر وایسادم بعد چند تفه به در زدم و بعد از اجازه وارد دفتر مدیر شدم
ات: سلام آقای مدیر
مدیر: آن دخترم تویی حالت چطوره
ات:مرسی خوبم آقای مدیر
مدیر: امیدوارم دخترم
ات: میشه بگید کلاسم کدومه
مدیر: آره دخترم کلاس ۱۲ B
ات:خیلی ممنونم من دیگه رفع زحمت میکنم
مدیر:باشه دخترم خداحافظ
از دفتر مدیر امیدم بیرون به سمت کلاسم رفتم وارد کلاس شدم و یه جای خالی کنار پنجره پیدا کردمو نشستم
کمکم همهی بچه ها وارد کلاس شدن و همین جور که به بیرون پنجره نگاه میکردم حس کردم سرم و لباسام خیس شده و از ولی چطوری ؟
وقتی به پشت سرم نگاه کردم فهمیدم من بد شانس ترین آدم دنیام
جئون جونگکوک کسی که دو ساله اول این مدرسه رو برام زهـــر مار کرده بود و از شانس بدم امسالم با اون و اکیپش تو یه کلاسم
یا اعصبانیت از روی نیمکت بلند شدم و داد زدم:داری چه غلطی میکنی جئون(داد)
ولی اون فقط با یه پوزخند مسخره نگام میکرد و بعد شروع به حرف زدن کرد
جونگکوک: تو روی نیمکت من نشستی منم فقط خواستم ادبت کنم حالا هم از جای من گم میشی ه جای دیگه میشینی (پوزخند)
با این حرفش اعصبانیت تمامه وجودمو گرفت محکم هلش دادم که تعادلشو از دادو روی زمین افتاد
با خشم سریع بلند شد تا بهم حمله کنه ولی همون لحظه معلم وارد کلاس شد
معلم : اینجا چه خبر همین اول سالی دارید دعوا میکنید میگه بچه ای شما قراره الگوی سال پایینی هاتون باشید نه اینکه دعوا کنیدحالا هم همتون سر جاهاتون بشنید سریع
رفتم همون جا نشستم و به جونگکوک که با اعصبانیت به طرف نیمکت خالی رفت نگاه کردم و با دستمال سرمو و تمیز کردم ولی باید حتما زنگ تفریح تو دستشویی موهامو تمیز کنم همهی مدت تو کلاس نگاهای عصبی جونگکوک رو حس میکردم بلاخره زنگ تفریح خورد از کلاس بلند شدم و به طرف سرویس بهداشتی رفتم ....
۵.۲k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.