فیک یونگی(مافیای من) port¹0
یونا ویو
یونگی دوباره برگشت تو اتاق و گفت: این اتاقو خالی کنو برو تو اتاق خدمت کارا بخواب
یونا:باشه اول میرم دوش میگیم بعد میرم پایین
یونگی:تو یه خدمت کاری و تا من اجازه ندم نمیتونی بیرون بری پس زیاد به خودت نرس چون نمیزارم از عمارت بری بیرون
یونا واسم مهم نیست من مثل تو نیستم بشینم تو خونه بو گوه بدم ولی نرم حموم تا زمانی که یه مهمونی چیزی پیش بیاد برم حموم(پوز خند)
یونا ویو
قشنگ معلوم بود یونگی فشاری شده
رفت بیرون و در هم بست منم یه حموم²0 مینی گرفتم و رفتم لباس خدمت کارا رو پوشیدم و رفتم پایین مجبور بودم خوب رفتار کنم
اجوما:دخترم این تخته توعه
یونا:ممنون اجوما
اجوما:خاهش میکنم
(و آجوما رفت)
چنتا از خدمت کارا اومدن طرفم
لیا:هی تو
یونا ویو
بهش بی توجهی کردم که یکی شون اومد با مشت بزنه به پشت سرم که جا خالی دادم و دستش رفت رو شمع و سوخت زد زیر گریه یونگی
سریع و با یه قیافه عصبی اومد
یونگی:کیم یونا دوباره چه گوهی خوردی(عصبی جوری که کبود شده بود)
یونا:من تورو نمیخورم فقط دفعت میکنم
(یونا تو دیگه بیش از اندازه رکی🤌😐😂💔)
راوی
یونگی سمت یونا بره و بزنه تو صورتش که یهو بابای یونگی جلوشو گرفت
(بابای یونگی رو مینویسم ب.گ)
ب.گ:داری چه قلطی میکنی یونا تو حالت خوبه...
بدنت چرا اینجوری شده
یونا:آقای مین نگران نباشید چیزی نیست
ب.گ: کار یونگی بوده
یونا:...سکوت
ب.گ:یکی از خدمت کارا بگه نمیزارم یونگی بهش آسیب بزنه
یکی از خدمتکارا:بله کار ارباب بوده
راوی
بابای یونگی عصبی شد اومد با پا بزنه تو صورت یونگی که یونا با پا جلوی پای بابای یونگی رو گرفت
یونا:اگه میخواستم بزنمش تا الان مرده بود
ولی نخواستم چون کمکم کرده بود و از اون موقع تا حالا بی حساب بودیم الان یکی بهم بدهکاره
ب.گ:.....
گایز اینم از این پارت امید وارم راضی باشید🤌🙃🤍
یونگی دوباره برگشت تو اتاق و گفت: این اتاقو خالی کنو برو تو اتاق خدمت کارا بخواب
یونا:باشه اول میرم دوش میگیم بعد میرم پایین
یونگی:تو یه خدمت کاری و تا من اجازه ندم نمیتونی بیرون بری پس زیاد به خودت نرس چون نمیزارم از عمارت بری بیرون
یونا واسم مهم نیست من مثل تو نیستم بشینم تو خونه بو گوه بدم ولی نرم حموم تا زمانی که یه مهمونی چیزی پیش بیاد برم حموم(پوز خند)
یونا ویو
قشنگ معلوم بود یونگی فشاری شده
رفت بیرون و در هم بست منم یه حموم²0 مینی گرفتم و رفتم لباس خدمت کارا رو پوشیدم و رفتم پایین مجبور بودم خوب رفتار کنم
اجوما:دخترم این تخته توعه
یونا:ممنون اجوما
اجوما:خاهش میکنم
(و آجوما رفت)
چنتا از خدمت کارا اومدن طرفم
لیا:هی تو
یونا ویو
بهش بی توجهی کردم که یکی شون اومد با مشت بزنه به پشت سرم که جا خالی دادم و دستش رفت رو شمع و سوخت زد زیر گریه یونگی
سریع و با یه قیافه عصبی اومد
یونگی:کیم یونا دوباره چه گوهی خوردی(عصبی جوری که کبود شده بود)
یونا:من تورو نمیخورم فقط دفعت میکنم
(یونا تو دیگه بیش از اندازه رکی🤌😐😂💔)
راوی
یونگی سمت یونا بره و بزنه تو صورتش که یهو بابای یونگی جلوشو گرفت
(بابای یونگی رو مینویسم ب.گ)
ب.گ:داری چه قلطی میکنی یونا تو حالت خوبه...
بدنت چرا اینجوری شده
یونا:آقای مین نگران نباشید چیزی نیست
ب.گ: کار یونگی بوده
یونا:...سکوت
ب.گ:یکی از خدمت کارا بگه نمیزارم یونگی بهش آسیب بزنه
یکی از خدمتکارا:بله کار ارباب بوده
راوی
بابای یونگی عصبی شد اومد با پا بزنه تو صورت یونگی که یونا با پا جلوی پای بابای یونگی رو گرفت
یونا:اگه میخواستم بزنمش تا الان مرده بود
ولی نخواستم چون کمکم کرده بود و از اون موقع تا حالا بی حساب بودیم الان یکی بهم بدهکاره
ب.گ:.....
گایز اینم از این پارت امید وارم راضی باشید🤌🙃🤍
۶.۶k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.