پارت ²¹🦋🦋🦋🦋 Blue butterfly 🦋🦋🦋🦋
سه چهار صبح...فقط چشای تو منو آروم میکرد ؛
برق آسمون پر ستاره توی نگاهت ؛
و بادی که با ملایمت موهای لختت رو شانه میزد و بوت رو توی هوا پخش میکرد ...بویی که بهش عادت کرده بودم و بدون اون خوابم نمیبرد .
روی پشت بوم یه خونه خرابه توی بدترین منطقه ی پایین شهر با پَست ترین پسر مدرسه برام از بهشت شیرین تر شده بود ...و من ؛ دختر بچه ی احمقی که چشم هاش رو روی این حقیقت ترسناک بسته بود و کورکورانه میخواست طعم این بهشت رو بیشتر بچشه ،اما نمیدونست این بهشت فقط سرآبه و قدم گذاشتن داخلش شروع کننده ی داستان تراژدی زندگیش توی جهنمه...
سال ۱۹۹۷
وارد اوکتاگون کـ*لاب¹(وجود خارجی دارد ...میتوانید در گوگل هم سرچ کنید) شدم و با چشمم دنبال اون پسر گشتم...جفتمون هنوز به سن قانونی نرسیده بودیم و اجازه ی ورود به همچین جایی رو نداشتیم ،مخصوصا با توجه به این که اینجا یه کلوب لوکس بود و هرکسی اجازه ورود نداشت؛اما با این حال شب تا صبح باید از اینجا جمعمون میکردن!
بعد از کلی گشتن پیداش کردم، با اون پیرهن و شلوار مشکی توی اون شلوغی و نور کم به سختی میشد تشخیصش داد...تقریبا داشتم از دیدنش ناامید میشدم!ولی میدونستم میاد اینجا،...بهش حق میدادم ،منم اگر یه همچین خانواده عوضی ای داشتم از خونه فرار میکردم ؛ مطمئنم بازم با بابای روانیش دعواش شده و فرار کرده اومده اینجا ...و منم بازم به خاطر اون با بابام دعوا کردم و اومدم اینجا!!!..مثل همیشه کلی خورده بود و جلوی دستش پر از لیوان بود ...با این سنش چجوری دیر مسـ*ت میشه؟
رفتم کنارش نشستم و سلامی دادم که در جوابم آهسته سری تکون داد.معمولا کم حرف و جدی بود و این رفتار عجیبش منو بیشتر جذب میکرد ...تازه تونسته بودم بهش نزدیک بشم و خب خیلی صمیمی نبودیم.اون پسر بد و جذاب مدرسه بود و چشم همه ی دخترا روش بود و دوستی من با اون حسادت همه ی دخترا رو برانگیخته بود! اما برام مهم نبود که چقدر بهم حسودی کنن، مهم نبود بابا از اون پسر متنفره ،مهم نبود چقدر مجبورم دروغ پشت سر هم بچینم و تحویل مامان بدم تا بتونم بیام و ببینمش ؛ من فقط میخواستم اونو بدست بیارم!
محو صورتش شده بودم که قرار گرفتن دستی رو روی شونه ام احساس کردم و.....
1. Octagon Club
•فکر میکنید داستان از زبون کیه؟
•این پسر کی میتونه باشه؟
(راهنمایی: به سال واقعه توجه کنید)
ادمین به کسانی که پاسخ درست بدهند تیتاپ و ساندیس میدهد!😂
برق آسمون پر ستاره توی نگاهت ؛
و بادی که با ملایمت موهای لختت رو شانه میزد و بوت رو توی هوا پخش میکرد ...بویی که بهش عادت کرده بودم و بدون اون خوابم نمیبرد .
روی پشت بوم یه خونه خرابه توی بدترین منطقه ی پایین شهر با پَست ترین پسر مدرسه برام از بهشت شیرین تر شده بود ...و من ؛ دختر بچه ی احمقی که چشم هاش رو روی این حقیقت ترسناک بسته بود و کورکورانه میخواست طعم این بهشت رو بیشتر بچشه ،اما نمیدونست این بهشت فقط سرآبه و قدم گذاشتن داخلش شروع کننده ی داستان تراژدی زندگیش توی جهنمه...
سال ۱۹۹۷
وارد اوکتاگون کـ*لاب¹(وجود خارجی دارد ...میتوانید در گوگل هم سرچ کنید) شدم و با چشمم دنبال اون پسر گشتم...جفتمون هنوز به سن قانونی نرسیده بودیم و اجازه ی ورود به همچین جایی رو نداشتیم ،مخصوصا با توجه به این که اینجا یه کلوب لوکس بود و هرکسی اجازه ورود نداشت؛اما با این حال شب تا صبح باید از اینجا جمعمون میکردن!
بعد از کلی گشتن پیداش کردم، با اون پیرهن و شلوار مشکی توی اون شلوغی و نور کم به سختی میشد تشخیصش داد...تقریبا داشتم از دیدنش ناامید میشدم!ولی میدونستم میاد اینجا،...بهش حق میدادم ،منم اگر یه همچین خانواده عوضی ای داشتم از خونه فرار میکردم ؛ مطمئنم بازم با بابای روانیش دعواش شده و فرار کرده اومده اینجا ...و منم بازم به خاطر اون با بابام دعوا کردم و اومدم اینجا!!!..مثل همیشه کلی خورده بود و جلوی دستش پر از لیوان بود ...با این سنش چجوری دیر مسـ*ت میشه؟
رفتم کنارش نشستم و سلامی دادم که در جوابم آهسته سری تکون داد.معمولا کم حرف و جدی بود و این رفتار عجیبش منو بیشتر جذب میکرد ...تازه تونسته بودم بهش نزدیک بشم و خب خیلی صمیمی نبودیم.اون پسر بد و جذاب مدرسه بود و چشم همه ی دخترا روش بود و دوستی من با اون حسادت همه ی دخترا رو برانگیخته بود! اما برام مهم نبود که چقدر بهم حسودی کنن، مهم نبود بابا از اون پسر متنفره ،مهم نبود چقدر مجبورم دروغ پشت سر هم بچینم و تحویل مامان بدم تا بتونم بیام و ببینمش ؛ من فقط میخواستم اونو بدست بیارم!
محو صورتش شده بودم که قرار گرفتن دستی رو روی شونه ام احساس کردم و.....
1. Octagon Club
•فکر میکنید داستان از زبون کیه؟
•این پسر کی میتونه باشه؟
(راهنمایی: به سال واقعه توجه کنید)
ادمین به کسانی که پاسخ درست بدهند تیتاپ و ساندیس میدهد!😂
۳۲.۹k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.