شروع دوباره پارت یک
از اولش نفهمیدم برای چی بهدنیا اومدم دختری که فقط چهار سالش بود که مادرش رو از دست داد مادرم هین زایمان مرد مادرم مرد تا برادرم زنده بمونه پدرم یه کارمند ساده بود زندگی مون خوب پیش میرفت تا این که اون روز مادرم فوت کرد اون زندگی خوب تبدیل به یه کابوس شد کابوسی که انگار قرار بود تا اخر عمرم طول بکشه پدرم معتاد الکل شد و از شرکتش هم اخراج شد همیشه کتکم میزد مجبورم کرد کار کنم و خودم باید برادرم رو بزگ میکردم ۴ سالم بود وارد دنیای تاریکی شدم که برای یه بچه اصلا جای مناسبی نبود مجبور شدم کار کنم خرج خرج خودم برادرم و پدرم رو بدم بابام وقتی ۹ سالم بود بخاطر مصرف الکل زیاد سکته کرد فلج شد و راستش بجای این که ناراحت بشم خوشحال شدم چون دیگه نه بدهی بالا می ورد نه الکل میتونست بخره درکم خیلی بالاتر از سنم بود در اصل کودکی نداشتم فقط تا ۴ سالگی اما خب همه اون روزا با تمام سختی شون گذشتن الان ۲۴ سالمه برادرم ۲۰ سالش یه میکاپ آرتیست ماهرم برادرم دانشجو و داخل یه کافی شاپ کار میکنه من خودم بزور تا دیپلم درس خوندم بقیش رو چسبیدم به کار نمی خواستم خودم رو درگیر درس و مشق بکنم داخل کمپانی بیگ هیت کار میکنم جز میکاپ آرتیست های اصلیم و من نامجون رو میکاپ میکنم خب توضیح دادن بسه عکس ا/ت و برادرش رو گذاشتم اسم برادرتون هم سونگ هست
۷.۰k
۰۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.