با سیستم من بازی کن ☠
با سیستم من بازی کن ☠
پارت ۱۷
ا.ت ویو :
بعد از رفتن اون رعیس خوش تیپشون چن تا خدمتکار زوار در رفته اومدن پیشم معلوم بود به خودشون میرسن ولی پیر بودن .....
صورتشون چروک افتاده بود و بد اخلاق به نظر میاومدن ...
...
منو بردن بیرون از اون انباری و رفتیم یه جای خیلی خیلی ترسناک ..... هنوزم تو اون خونه بودیم ولی این اتاق بیشتر به اتاق شکنجه میخورد ....
یهو یکی گفت :(علامت سر خدمتکار ٪)
٪تو دیگه از کجا پیدات شد ...اه
ا.ت*
*اربابتون منو اورده این جا و من الان پرستار شخصیشونم ....
٪پرستار شخصی ؟..هه ارباب خودشون دکتر شخصی دارن ...تو چرا میخوای بمونی ؟
*راستش من برای این جا موندن اسراری ندارم ولی مگه اربابتون بهتون نگفته که من چی کار کردم ؟ ..یعنی میتونم از این جا برم ...؟
٪البته که نه احتمالا تو زندانی جدیدی ....
اما حالا که این جایی باید کار کنی ...چه ارباب بگه چه نگه باید این جا کار کنی ....
*باشه پس به اربابت بگو ازادم کنه چوت من برای اون زورگو کار نمیکنم ....
٪خواهیم دید خانم کوچولو ....
بعد منو برد به سمتی و کمرمو به زنجیری بست بعد دستا و پاهامو هم به زنجیر روان قفل کرد ...
یه تشت پر از ظرف کثیف جلوم گذاشته شد و بعد یهو حس کردم مایع سردی روم خالی شد که باعث شد لرز کنم ...
حس کردم اون جاهایی با اهن بسته شدن می سوزه ...بعد منو رو صندلی نشوندن
٪این یه نوع اسیده که در برخورد با اهن مرگ باره و واکنش شدید میده... اگه تا یم ساعت دیگه اون ظرفا رو نشوری ...
اهن شروع به واکنش شدید میکنه....
الانم اثراتش شروع شده ...البته که بعد از نیم ساعت پوستتو ذوب میکنه و به اندام های داخلیت میرسه ... دوس داری بشور دوس نداری هم نشور ببینیم اخرش کی به کی گوش میده ....
و بعد رفت ....
من موندمو کلی ظرف و درد بدنم ....
نظرتون چیه ؟
پارت ۱۷
ا.ت ویو :
بعد از رفتن اون رعیس خوش تیپشون چن تا خدمتکار زوار در رفته اومدن پیشم معلوم بود به خودشون میرسن ولی پیر بودن .....
صورتشون چروک افتاده بود و بد اخلاق به نظر میاومدن ...
...
منو بردن بیرون از اون انباری و رفتیم یه جای خیلی خیلی ترسناک ..... هنوزم تو اون خونه بودیم ولی این اتاق بیشتر به اتاق شکنجه میخورد ....
یهو یکی گفت :(علامت سر خدمتکار ٪)
٪تو دیگه از کجا پیدات شد ...اه
ا.ت*
*اربابتون منو اورده این جا و من الان پرستار شخصیشونم ....
٪پرستار شخصی ؟..هه ارباب خودشون دکتر شخصی دارن ...تو چرا میخوای بمونی ؟
*راستش من برای این جا موندن اسراری ندارم ولی مگه اربابتون بهتون نگفته که من چی کار کردم ؟ ..یعنی میتونم از این جا برم ...؟
٪البته که نه احتمالا تو زندانی جدیدی ....
اما حالا که این جایی باید کار کنی ...چه ارباب بگه چه نگه باید این جا کار کنی ....
*باشه پس به اربابت بگو ازادم کنه چوت من برای اون زورگو کار نمیکنم ....
٪خواهیم دید خانم کوچولو ....
بعد منو برد به سمتی و کمرمو به زنجیری بست بعد دستا و پاهامو هم به زنجیر روان قفل کرد ...
یه تشت پر از ظرف کثیف جلوم گذاشته شد و بعد یهو حس کردم مایع سردی روم خالی شد که باعث شد لرز کنم ...
حس کردم اون جاهایی با اهن بسته شدن می سوزه ...بعد منو رو صندلی نشوندن
٪این یه نوع اسیده که در برخورد با اهن مرگ باره و واکنش شدید میده... اگه تا یم ساعت دیگه اون ظرفا رو نشوری ...
اهن شروع به واکنش شدید میکنه....
الانم اثراتش شروع شده ...البته که بعد از نیم ساعت پوستتو ذوب میکنه و به اندام های داخلیت میرسه ... دوس داری بشور دوس نداری هم نشور ببینیم اخرش کی به کی گوش میده ....
و بعد رفت ....
من موندمو کلی ظرف و درد بدنم ....
نظرتون چیه ؟
۵.۲k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.