سناریو ا/ت
ببخشید ی چند وقت نبودم
ی روز سرد زمستانی بود ... حوصله ی ا/ت سر رفته بود و کاری برای انجام دادن نداشت ... داشت بی حوصله فیلم میدید که ی پیام برای گوشیش اومد ...
از زبان ا/ت : داشتم فیلم میدیدم که صدای پیام گوشیم اومد بی حوصله گوشیم رو جک کردم که دیدم فیری ( اینجا دوست پسرتونه) پیام داده سریع زدم رو پیام که باز شد
پیام فیری: سلام ا/ت حوصله داری؟
ا/ت: آره چطور؟
فیری: آماده شو ده دقیقه ی دیگه اونجام
ا/ت : باشه ولی کجا میریم ؟
فیری : تو آماده شو
ا/ت : باش
و رفتم آماده شدم
لباسم ( عکس بالا) رو پوشیدم و ی آرایش معمولی کردم داشتم کفش میپوشیدم که همون موقع صدای زنگ در اومد رفتم درو باز کردم که فیری رو دیدم .
ا/ت : خوش اومدی
فیری : ممنون ... بریم؟
ا/ت : بریمممم
پریدم بغل فیری اونم بغلم کرد و بعدش دستم رو گرفت و راه افتادیم
تو ی راه بودیم که فیری گفت ...
فیری: قهوه میخوری؟
ا/ت : معلومههعع
فیری تگ خنده ای کرد و با لبخند رفت سمته کافه
دو دقیقه گذشت و فیری با دوتا قهوه تو دستش اومد
فیری: میشه بعدش بریم پارک ؟
ا/ت : حتما ولی پارک پره درخته سرد نیست؟
فیری : سردت شد بم بگو
ا/ت : باشه
قهوه رو خوردیم و ره افتادیم سمت پارک
یکم بعدش رسیدیم
ا/ت : وااااااای
فیری: چیه؟
ا/ت : فیریییی میشه بریم سوار تاپ شیم؟
فیری: البته ا/ت
رفتیم و سوار تاپ شدیم فیری منو از پشت هول داد
فیری: سفت بشین ا/ت
تا اینو گفت محکم هولم داد
ا/ت : ایوللللل ( با داد)
همینجوری تاپ بازی کردیم
یکم بعدشم از تاپ پیاده شدیم و راه رفتیم
ا/ت : ف.فیری..
فیری: جانم؟
ا/ت : امم....
فیری: سردته؟
ا/ت : ا.اره
فیری: خجالت نداره که ... فیری پالتو رو در آورد و روی ا/ت انداخت
فیری: بیا برگردیم خونه
ا/ت : اوهوم .. ممنون فیری.... امروز خیلی خوش گذشت واقعا ممنونم فیری
فیری: پیشونی ا/ت رو بو.سید ... خواهش میکنم آهو کوچولو
ممنون از افرادی که حمایتم میکنن مخصوصا دوستامون :⁰²_soha و doriak.y
فالو و لایک
دمت گرممم
ی روز سرد زمستانی بود ... حوصله ی ا/ت سر رفته بود و کاری برای انجام دادن نداشت ... داشت بی حوصله فیلم میدید که ی پیام برای گوشیش اومد ...
از زبان ا/ت : داشتم فیلم میدیدم که صدای پیام گوشیم اومد بی حوصله گوشیم رو جک کردم که دیدم فیری ( اینجا دوست پسرتونه) پیام داده سریع زدم رو پیام که باز شد
پیام فیری: سلام ا/ت حوصله داری؟
ا/ت: آره چطور؟
فیری: آماده شو ده دقیقه ی دیگه اونجام
ا/ت : باشه ولی کجا میریم ؟
فیری : تو آماده شو
ا/ت : باش
و رفتم آماده شدم
لباسم ( عکس بالا) رو پوشیدم و ی آرایش معمولی کردم داشتم کفش میپوشیدم که همون موقع صدای زنگ در اومد رفتم درو باز کردم که فیری رو دیدم .
ا/ت : خوش اومدی
فیری : ممنون ... بریم؟
ا/ت : بریمممم
پریدم بغل فیری اونم بغلم کرد و بعدش دستم رو گرفت و راه افتادیم
تو ی راه بودیم که فیری گفت ...
فیری: قهوه میخوری؟
ا/ت : معلومههعع
فیری تگ خنده ای کرد و با لبخند رفت سمته کافه
دو دقیقه گذشت و فیری با دوتا قهوه تو دستش اومد
فیری: میشه بعدش بریم پارک ؟
ا/ت : حتما ولی پارک پره درخته سرد نیست؟
فیری : سردت شد بم بگو
ا/ت : باشه
قهوه رو خوردیم و ره افتادیم سمت پارک
یکم بعدش رسیدیم
ا/ت : وااااااای
فیری: چیه؟
ا/ت : فیریییی میشه بریم سوار تاپ شیم؟
فیری: البته ا/ت
رفتیم و سوار تاپ شدیم فیری منو از پشت هول داد
فیری: سفت بشین ا/ت
تا اینو گفت محکم هولم داد
ا/ت : ایوللللل ( با داد)
همینجوری تاپ بازی کردیم
یکم بعدشم از تاپ پیاده شدیم و راه رفتیم
ا/ت : ف.فیری..
فیری: جانم؟
ا/ت : امم....
فیری: سردته؟
ا/ت : ا.اره
فیری: خجالت نداره که ... فیری پالتو رو در آورد و روی ا/ت انداخت
فیری: بیا برگردیم خونه
ا/ت : اوهوم .. ممنون فیری.... امروز خیلی خوش گذشت واقعا ممنونم فیری
فیری: پیشونی ا/ت رو بو.سید ... خواهش میکنم آهو کوچولو
ممنون از افرادی که حمایتم میکنن مخصوصا دوستامون :⁰²_soha و doriak.y
فالو و لایک
دمت گرممم
۹.۴k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.