𝑻𝒉𝒆 𝒃𝒐𝒔𝒔 𝒐𝒇 𝒕𝒉𝒆 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂 𝒐𝒘𝒏𝒔 𝒚𝒐𝒖🍷
𝑻𝒉𝒆 𝒃𝒐𝒔𝒔 𝒐𝒇 𝒕𝒉𝒆 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂 𝒐𝒘𝒏𝒔 𝒚𝒐𝒖🍷
رئیس ما؋ـیا صاحبته🍷
𝑷𝒂𝒓𝒕 : ¹
پارت : ¹
ویو ا.ت
+پاشدم از خواب که دیدم مثل همیشه دیرم شده هوفف ( با حالت کلافه ) من باید یه ربع پیش دانشگاه باشم پس خیلی زود تختمو مرتب کردم و رفتم دستشویی کارای مربوطو انجام دادم و رفتم خودمو حاضر کردم که نفس زنان از خونه زدم بیرون.
چند مین بعد...
+رسیدم به دانشگاه که به زور رام دادن
+همینکه رفتم سر کلاسم استادو دیدم که در حال تدریس بود یونا هم از دور برام دست تکون میداد و من با ذوق رفتم کنارش نشستم؛
بدون اینکه به استاد اهمیتی بدم
استاد گفت خیلی زود اومدی میزاشتی یه ربع دیگه میومدی که همه زدن زیر خنده
+با اخم به استاد نگاه کردم ( اخم با حالت کیوت )
که گفت اینجوری نگام نکن زود باش به درسات برس جا میمونی
+منم هیچی نگفتم چشامو ازش گرفتم و با خودم گفتم
مردیکه ی پشمک ( زیر لب با ریز خنده ی )
که یونا هم شنید که اونم زد زیر خنده...
*راوی*
زنگ ها گذشت و ا.ت یونا هی باهم حرف میزدن و میخندیدن
ا.تم که بین صحبتاش هی می خورد شکموی کوچولو
ویو ا.ت
دانشگاهم تموم شد با یونا اومدیم بیرون خیلی ذوق داشتم که یهو یونا زد تو ذوقم گفت:
×بیا امشب بریم بار
+نمی خوام یونا بار مزخرفه بیا بریم یه جا دیگه ترو خوداااا ( مظلومانه )
×قسمم نده یه وقت دیگه، من باید امشب برم پس بیا لجم نکن حوصله ندارم همینکه گفتم ( بی حوصله )
+منم که چاره ی ندارم رو حرفای خانم گند اخلاق حرف بزنم ( با صدای نسبتن بلند ( و با نگاه تمسخرانه و کیوت )
×خودتی، حالا هم برو خونه شب می بینمت بای ( بی حوصله )
+خودتی خودتی خودتییییی آشخال حلاهم خدافظ ایششش ( اخم )
شرط : ۱۰ لایک ۱۰ کامنت
تعداد پارت های فیک : نامشخص
نام نویسنده : ☆♡𝓐𝓻𝓶𝓲𝓽𝓪♡☆
رئیس ما؋ـیا صاحبته🍷
𝑷𝒂𝒓𝒕 : ¹
پارت : ¹
ویو ا.ت
+پاشدم از خواب که دیدم مثل همیشه دیرم شده هوفف ( با حالت کلافه ) من باید یه ربع پیش دانشگاه باشم پس خیلی زود تختمو مرتب کردم و رفتم دستشویی کارای مربوطو انجام دادم و رفتم خودمو حاضر کردم که نفس زنان از خونه زدم بیرون.
چند مین بعد...
+رسیدم به دانشگاه که به زور رام دادن
+همینکه رفتم سر کلاسم استادو دیدم که در حال تدریس بود یونا هم از دور برام دست تکون میداد و من با ذوق رفتم کنارش نشستم؛
بدون اینکه به استاد اهمیتی بدم
استاد گفت خیلی زود اومدی میزاشتی یه ربع دیگه میومدی که همه زدن زیر خنده
+با اخم به استاد نگاه کردم ( اخم با حالت کیوت )
که گفت اینجوری نگام نکن زود باش به درسات برس جا میمونی
+منم هیچی نگفتم چشامو ازش گرفتم و با خودم گفتم
مردیکه ی پشمک ( زیر لب با ریز خنده ی )
که یونا هم شنید که اونم زد زیر خنده...
*راوی*
زنگ ها گذشت و ا.ت یونا هی باهم حرف میزدن و میخندیدن
ا.تم که بین صحبتاش هی می خورد شکموی کوچولو
ویو ا.ت
دانشگاهم تموم شد با یونا اومدیم بیرون خیلی ذوق داشتم که یهو یونا زد تو ذوقم گفت:
×بیا امشب بریم بار
+نمی خوام یونا بار مزخرفه بیا بریم یه جا دیگه ترو خوداااا ( مظلومانه )
×قسمم نده یه وقت دیگه، من باید امشب برم پس بیا لجم نکن حوصله ندارم همینکه گفتم ( بی حوصله )
+منم که چاره ی ندارم رو حرفای خانم گند اخلاق حرف بزنم ( با صدای نسبتن بلند ( و با نگاه تمسخرانه و کیوت )
×خودتی، حالا هم برو خونه شب می بینمت بای ( بی حوصله )
+خودتی خودتی خودتییییی آشخال حلاهم خدافظ ایششش ( اخم )
شرط : ۱۰ لایک ۱۰ کامنت
تعداد پارت های فیک : نامشخص
نام نویسنده : ☆♡𝓐𝓻𝓶𝓲𝓽𝓪♡☆
۱۳.۶k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.