لطفا ولم نکن پارت ۱۰
رفتیم تو بلخره یهو یکی جونگ کوک صدا زد من اینه فشنگ رفتم تو اتاقش جونگ کوک جلو در اتاقش وایساد کوک:بله تهیونگ بود تهیونگ:داری چیکار میکنی کوک:هیچی اومدم خونه میخوام برم لباس عدض کنم چطور تهیونگ:میگفتن صدا میادمام اومدیم ببینیم چه خبره کوک:خبری نیست تهیونگ:اوکی من پام درد گرفت نشستم رو تخت کوک:خوب من میرم تهیونگ:خیله خوب اومد تو در و بست کتشو در آورد انداخت اونور کوک:تو چرا وایسادی من:چیکار کنم اگه راه میرفتم میفهمید کوک:بیا بشین اینجا نشستم رو تخت کوک:چیزی نمیخوای من:نه اومد نشست کنارم دستمو گرفت روشو بوسید کوک:بیا دراز بکش من:باشه دراز کشیدم خوابید کنارم
دو هفته بعد
حالم خوب شده بود دیگه ما هنوزم به بقیه نگفتیم از کمپانی برگشتم یواشکی رفتم تو جونگ کوک بعد من اومد تو کوک:کسی ندیدت که من:نه اومد جلوم نشست رو تخت کوک:عشقم بهتر نیست که به پسرا بگیم من:هوم آخه من هنوز آماده نیستم کوک:ولی اول و آخر که میفهمن من:هوم کوک:خیله خوب امروز دلم برات تنگ شده بود من:منم همینطور(قراره لو برن سر کیس الان😁😂😂😂)
اومد خوابوندم رو تخت اومد روم دوتا دستامو کنارسرم گذاشتم اونم دوتا دستاشو کنار سرم کنار دستام گذاشت رفت سمت گردنم و گردنمو میخورد و بوس میکرد قلقلکم میومد خندیدم من:نکن😂😂😂😂بیشتر کن کرد من:😂😂😂جونگ کوک با توام میگم نکن کوک:گوش نمیدم😋میخوامشون من:چرا قلقلک میدی😂 کوک:چون خوشم میاد میخندونمت😂😂😂از گردنم دست کشید کوک:خیلی دوست دارم من:منم خیلی دوست دارم اومد لبامو بوسید طولانی یهو دیدم سمت در اتاق پسرا وایسادن دارن مارو نگاه میکنن سر جونگ کوک انداختم اونور جونگ کوکم دید کوک:آه بچه ها جیهوپ:اوه چشمم روشن دستمو رو لبم گذاشتم
تهیونگ:سویان من:🤐جیمین:از کی تاحالا دختر میاری خونه کوک:ببند جیمین:ولی من میدونستم میدونستم جین:اینو میدونستیو به ما نگفتی جیمین:نه کامل یهو اومدن هردومونو گرفتن بردن بیرون کت بسته کوک:آی سویان و اینه آدم ببر😐 تهیونگ:حرف نباشه من:مگه گروگان گرفتید بردمون نشوندمون رو صندلی کنار هم تهیونگ:خوب توضیح بدید چطور کجا و چجوری چرا بهمون نگفتید کوک:ام خوب سویان نمیخواست زود بفهمید من سویان و از وقتی که اومد تو کمپانی عاشقش بودم و دو هفته طول کشید تا بهش بگم که بلخره بهش اعتراف کردم و الانم باهمیم من:درسته نامجون:آهان خوب سویان انگار تو کره ای نیستی من:نه فرانسویم همه:واو من:تازه فهمیدید نامجون:آخه یکم به کره ایا میزنی من:آره کوک:الان بازجویی تموم شد جیهوپ:بلی کوک:بریم الان نامجون:آکی برید دسته همو گرفتیم سریع رفتیم تو اتاق که رون پام خورد تو میز من:آییی کوک:سویان چی شد من:پام خورد به میز رون پام کوک:ببخشید عشقم
دو هفته بعد
حالم خوب شده بود دیگه ما هنوزم به بقیه نگفتیم از کمپانی برگشتم یواشکی رفتم تو جونگ کوک بعد من اومد تو کوک:کسی ندیدت که من:نه اومد جلوم نشست رو تخت کوک:عشقم بهتر نیست که به پسرا بگیم من:هوم آخه من هنوز آماده نیستم کوک:ولی اول و آخر که میفهمن من:هوم کوک:خیله خوب امروز دلم برات تنگ شده بود من:منم همینطور(قراره لو برن سر کیس الان😁😂😂😂)
اومد خوابوندم رو تخت اومد روم دوتا دستامو کنارسرم گذاشتم اونم دوتا دستاشو کنار سرم کنار دستام گذاشت رفت سمت گردنم و گردنمو میخورد و بوس میکرد قلقلکم میومد خندیدم من:نکن😂😂😂😂بیشتر کن کرد من:😂😂😂جونگ کوک با توام میگم نکن کوک:گوش نمیدم😋میخوامشون من:چرا قلقلک میدی😂 کوک:چون خوشم میاد میخندونمت😂😂😂از گردنم دست کشید کوک:خیلی دوست دارم من:منم خیلی دوست دارم اومد لبامو بوسید طولانی یهو دیدم سمت در اتاق پسرا وایسادن دارن مارو نگاه میکنن سر جونگ کوک انداختم اونور جونگ کوکم دید کوک:آه بچه ها جیهوپ:اوه چشمم روشن دستمو رو لبم گذاشتم
تهیونگ:سویان من:🤐جیمین:از کی تاحالا دختر میاری خونه کوک:ببند جیمین:ولی من میدونستم میدونستم جین:اینو میدونستیو به ما نگفتی جیمین:نه کامل یهو اومدن هردومونو گرفتن بردن بیرون کت بسته کوک:آی سویان و اینه آدم ببر😐 تهیونگ:حرف نباشه من:مگه گروگان گرفتید بردمون نشوندمون رو صندلی کنار هم تهیونگ:خوب توضیح بدید چطور کجا و چجوری چرا بهمون نگفتید کوک:ام خوب سویان نمیخواست زود بفهمید من سویان و از وقتی که اومد تو کمپانی عاشقش بودم و دو هفته طول کشید تا بهش بگم که بلخره بهش اعتراف کردم و الانم باهمیم من:درسته نامجون:آهان خوب سویان انگار تو کره ای نیستی من:نه فرانسویم همه:واو من:تازه فهمیدید نامجون:آخه یکم به کره ایا میزنی من:آره کوک:الان بازجویی تموم شد جیهوپ:بلی کوک:بریم الان نامجون:آکی برید دسته همو گرفتیم سریع رفتیم تو اتاق که رون پام خورد تو میز من:آییی کوک:سویان چی شد من:پام خورد به میز رون پام کوک:ببخشید عشقم
۸.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.