فیک: ددی من * فصل ۲ * پارت: ۷
تهیونگ......
داشتیم با سوفیا برنامه کودک میدیدیم که ا/ت صدامون بیایم صبحانه
پاشدیم رفتیم سر میز صبحانه
ا/ت....
دیدم واسه تهونگ یک پیامک اومد تا خوندش قیافش جوری عصبی ترسناک شد که ترسیدم
+ا/ت بعد غذا بیا اتاق کارت دارم ( چهره عصبی )
_باشه
صبحانه تموم شد ولی تهیونگ نرفت سر کار
سوفیا خوابید
+ا/ت مگه نگفتم بهد غذا بیا بالا ( عصبببیییییییییییییی)
_خب...داشتم ظرفارو میشستم (ترس)
دستمو محکم گرفت و کشید سمت اتاق خوابمون
_آی دستم چیکار میکنی تهیونگ
+خفه شو فقط بیا
وقتی گفت خفه شو بغضم گرفت ولی خودمو کنترل کردم
رسیدیم توی اتاق خواب درو محکم بست که گفتم
_چیکار میکنی الان سوفیا بیدار میشل ( بلند )
که یهو.......
داشتیم با سوفیا برنامه کودک میدیدیم که ا/ت صدامون بیایم صبحانه
پاشدیم رفتیم سر میز صبحانه
ا/ت....
دیدم واسه تهونگ یک پیامک اومد تا خوندش قیافش جوری عصبی ترسناک شد که ترسیدم
+ا/ت بعد غذا بیا اتاق کارت دارم ( چهره عصبی )
_باشه
صبحانه تموم شد ولی تهیونگ نرفت سر کار
سوفیا خوابید
+ا/ت مگه نگفتم بهد غذا بیا بالا ( عصبببیییییییییییییی)
_خب...داشتم ظرفارو میشستم (ترس)
دستمو محکم گرفت و کشید سمت اتاق خوابمون
_آی دستم چیکار میکنی تهیونگ
+خفه شو فقط بیا
وقتی گفت خفه شو بغضم گرفت ولی خودمو کنترل کردم
رسیدیم توی اتاق خواب درو محکم بست که گفتم
_چیکار میکنی الان سوفیا بیدار میشل ( بلند )
که یهو.......
۵.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.