𝑷𝒂𝒓𝒕⁵
عشق زیبا ( 𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎) 𝑷𝒂𝒓𝒕⁵
از زبان ا/ت
تشنه بود رفتم آب بخورم که یه نفر رو پشت سرم حس کردم وقتی آبم تموم شد برگشتم جیمین بود گفت: _ برو کنار میخوام آب بخورم +نمیخام برم کنار _ با زبون خوش میگم برو کنار + اگر برم کنار چی میشه؟ _ برو کنار تا انجامش ندم حوصله دعوا ندارم + آها نمیرم کنار که یدفعه ....
از زبان جیمین:
رفتم آب بخورم جلوم بود بهش گفتم : _ برو کنار میخوام آب بخورم اونم گفت +نمیخام برم کنار . داشت اعصابم خورد میشد گه گفت _ اگر نری کنار خودم یکاری میکنم که بری کنار + بزار ببینم میخوای چیکار کنی ها بغلش کردم و گذاشتمش اونور تعجب کرده بود خشکش زد به قیافه اش نگاه کردم نزدیک از خنده آب ببره به کلوم
از زبان ا/ت
رفتم پیش هه جی گفت: ¥ وای چه عاشقانه بغلت کرد + اییییی کوفت بیا بریم کار مامانت تموم شد ¥ باشه. خداحافظی کردیم ک رفتیم به سمت خونه مامان هه جی رفت خونشون ما هم رفتیم خونه مون تو راه یه بازی آنلاین گرفته بودم که با هه جی بازی کنیم تا ساعت ۳ داشتیم بازی میکردیم دیگه خسته شدیم و گذاشتیم کنار رفتیم رو تخت هه جی گفت : ¥ پس فردا شب میخام برم بار تو رو هم میبرم + نه تو رو خدا نکنه میخای بهمون تجاوز کنن ¥ خب باید مواظب باشی اونجایی که میریم خیلی خوفه + باشه به یه شرطی ¥ چه شرطی؟ + بزاری تا موقعی که میخوام بخوابم ¥ خودم دست کمی ازت ندارم بگیر بخواب + شب بخیر
گرفتیم خوابیدم.
فردای آن روز ( اینا از پس بازی کردن تا ساعت ۵ خواب بودن اوضاعشون خرابه )
پاشدم و رفتم خوراکی آوردیم و خوردیم . امروز هم گذروندیم و شب خوابیدیم اما خوابمون نمیبرد تا اینکه بعد یک ساعت خوابیدیم.
فردای اون روز .
از زبان جیمین:
میخوایم امشب بریم بار میخواستیم دیشب بریم نتونستیم بخاطر پاهای کوک بریم پاهاش هم کاملا خوب شد چون چیز جزئی نبود رفتم به بچه ها یادآوری کردم که امشب قراره بریم بعدش رفتم حموم
تقریبا شب شده بود ما ساعت ۹ میخواستیم بریم اونجا
از زبان ا/ت
ساعت ۷ شب بود با هه جی رفتیم لباس آماده کنیم کارمون طول میکشید از الان شروع کردیم لباس هام رو پوشیدم و آرایش کمی کردم همینجوریش هم خوشگلم و رفتم جلو اینه و قربون صدقه خودم رفتم بعد قربون صدقه رفتنم رفتم پایین کفاش هام رو بپوشم هه جی اومد پایین خعلی خوشگل شده بود
بهش گفتم: + اوه خانم چه جذاب شدین ¥ ممنون عزیزم شماره میخوای + ارع میخوام بده لطفا 😂 . دو تایی زدیم زیر خنده تاکسی آوند سوارشدن تقریبا ساعت هشت و چهل و پنچ دقیقه بود که رسیدیم رفتیم تو چشام دو تا شد یه پسری داشت دختره رو میبوسید رو به هه جی : + نگاه اینا رو خداییش آخه اینجا جاشه ¥ خب اینجا همه از این کارا میکنن + هیر سرم گفتم جایی بریم که از این کارا نکنن خدااا دختر این کاره ¥ اوهوم رفتیم تو شراب برامون آورد یه ذره خوردم که چن تا پسر خوشتیپ اومدن تو چون مست بودم نفهمیدم کین اهمیت ندادم
از زبان جیمین:
لباسم رو پوشیدم و منتطر بچه ها بودم .... رسیدیم بار چون رئیس بار از دوستامون بود همه مست بودن کاری بهمون نداشتن پس ماسک نزدیم رفتیم تو دور میز جمع شدیم ...
۵۰ لایک و ۵۰ کامنت = پارت بعدی❤❣
از زبان ا/ت
تشنه بود رفتم آب بخورم که یه نفر رو پشت سرم حس کردم وقتی آبم تموم شد برگشتم جیمین بود گفت: _ برو کنار میخوام آب بخورم +نمیخام برم کنار _ با زبون خوش میگم برو کنار + اگر برم کنار چی میشه؟ _ برو کنار تا انجامش ندم حوصله دعوا ندارم + آها نمیرم کنار که یدفعه ....
از زبان جیمین:
رفتم آب بخورم جلوم بود بهش گفتم : _ برو کنار میخوام آب بخورم اونم گفت +نمیخام برم کنار . داشت اعصابم خورد میشد گه گفت _ اگر نری کنار خودم یکاری میکنم که بری کنار + بزار ببینم میخوای چیکار کنی ها بغلش کردم و گذاشتمش اونور تعجب کرده بود خشکش زد به قیافه اش نگاه کردم نزدیک از خنده آب ببره به کلوم
از زبان ا/ت
رفتم پیش هه جی گفت: ¥ وای چه عاشقانه بغلت کرد + اییییی کوفت بیا بریم کار مامانت تموم شد ¥ باشه. خداحافظی کردیم ک رفتیم به سمت خونه مامان هه جی رفت خونشون ما هم رفتیم خونه مون تو راه یه بازی آنلاین گرفته بودم که با هه جی بازی کنیم تا ساعت ۳ داشتیم بازی میکردیم دیگه خسته شدیم و گذاشتیم کنار رفتیم رو تخت هه جی گفت : ¥ پس فردا شب میخام برم بار تو رو هم میبرم + نه تو رو خدا نکنه میخای بهمون تجاوز کنن ¥ خب باید مواظب باشی اونجایی که میریم خیلی خوفه + باشه به یه شرطی ¥ چه شرطی؟ + بزاری تا موقعی که میخوام بخوابم ¥ خودم دست کمی ازت ندارم بگیر بخواب + شب بخیر
گرفتیم خوابیدم.
فردای آن روز ( اینا از پس بازی کردن تا ساعت ۵ خواب بودن اوضاعشون خرابه )
پاشدم و رفتم خوراکی آوردیم و خوردیم . امروز هم گذروندیم و شب خوابیدیم اما خوابمون نمیبرد تا اینکه بعد یک ساعت خوابیدیم.
فردای اون روز .
از زبان جیمین:
میخوایم امشب بریم بار میخواستیم دیشب بریم نتونستیم بخاطر پاهای کوک بریم پاهاش هم کاملا خوب شد چون چیز جزئی نبود رفتم به بچه ها یادآوری کردم که امشب قراره بریم بعدش رفتم حموم
تقریبا شب شده بود ما ساعت ۹ میخواستیم بریم اونجا
از زبان ا/ت
ساعت ۷ شب بود با هه جی رفتیم لباس آماده کنیم کارمون طول میکشید از الان شروع کردیم لباس هام رو پوشیدم و آرایش کمی کردم همینجوریش هم خوشگلم و رفتم جلو اینه و قربون صدقه خودم رفتم بعد قربون صدقه رفتنم رفتم پایین کفاش هام رو بپوشم هه جی اومد پایین خعلی خوشگل شده بود
بهش گفتم: + اوه خانم چه جذاب شدین ¥ ممنون عزیزم شماره میخوای + ارع میخوام بده لطفا 😂 . دو تایی زدیم زیر خنده تاکسی آوند سوارشدن تقریبا ساعت هشت و چهل و پنچ دقیقه بود که رسیدیم رفتیم تو چشام دو تا شد یه پسری داشت دختره رو میبوسید رو به هه جی : + نگاه اینا رو خداییش آخه اینجا جاشه ¥ خب اینجا همه از این کارا میکنن + هیر سرم گفتم جایی بریم که از این کارا نکنن خدااا دختر این کاره ¥ اوهوم رفتیم تو شراب برامون آورد یه ذره خوردم که چن تا پسر خوشتیپ اومدن تو چون مست بودم نفهمیدم کین اهمیت ندادم
از زبان جیمین:
لباسم رو پوشیدم و منتطر بچه ها بودم .... رسیدیم بار چون رئیس بار از دوستامون بود همه مست بودن کاری بهمون نداشتن پس ماسک نزدیم رفتیم تو دور میز جمع شدیم ...
۵۰ لایک و ۵۰ کامنت = پارت بعدی❤❣
۲۵.۱k
۲۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.