پارت 15 زندگی سلطنتی اما دردناک
پارت 15 زندگی سلطنتی اما دردناک
★ویو ا/ت★
< رسیدیم ساحل چند دقیقهای بود نشسته بودیم و داشتیم میخندیدیم که یهو صدای گلولهی بلندی شنیدم برگشتم سمت جین که دیدمــــــــــــ >
- جین .گریه.
× ا/ت .آروم.
- جین نه نه تروخدا چشاتو نبند باشه تروخدا .گریه.
♪ادمینتون♪ ا/ت جین رو به هزار بدبختی گذاشت داخل ماشین و سری به بهترین بیمارستان سئول
رفت و جین رفت توی اتاق عمل
پرستار: همراه اقای کیم سوکجین
- بله منم
پرستار: شما چه کارهی اقای کیم هستین
- خواهر ناتنیشم خواهرم حساب نمیشم
پرستار: خوب...خانوادهی دیگهای نداره
- نه
پرستار: باشه پس برین اتاق دکتر کارتون دارن
- باشه مرسی
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
( علامت دکتر دک )
- سلام
دک: سلام ... لطفاً بشینید
- ممنون
دک: چه کارهی اقای جین هستید
- خواهر ناتنیشم ولی اونم حساب نمیشم
دک: باشه خوب باید یه چیزی بهتون بگم
- بفرمایید
دک: گلوله رو از داخل بدن اقای کیم در آوردیم ولی باید دعا کنیم که چیزیشون نشد اخه نزدیک قلبشون بود باید استراحت کنن و اگر شرایطشونو دارین خودتو نگهداری کنین بهتره و اینکه چندتا دارو و ویتامین مینویسم برین بگیرین و اینکه فردا شب اگر حالشون بد نبود مرخصا
- بله چشم ممنونم
دک: خواهش میکنم
- میتونم ببینمش؟
دک: چند ساعت دیگه حتما
- متشکرم
````````````````````````````
★ویو ا/ت★
< حالم بد بود خیلی ناراحت شدم که چرا جین اینطوری شده
کی شلیک کرد؟
کی باهاش مشکل داره؟
سری رفتم خونه میکاپمو پاک کردم و یه لباس راحت پوشیدم و دوباره رفتم بیمارستان
کهــــــــــــــــــــــ >
( اسلاید دوم لباس ا/ت )
شرط پارت بعد
2۰:« لایک ❤️
★ویو ا/ت★
< رسیدیم ساحل چند دقیقهای بود نشسته بودیم و داشتیم میخندیدیم که یهو صدای گلولهی بلندی شنیدم برگشتم سمت جین که دیدمــــــــــــ >
- جین .گریه.
× ا/ت .آروم.
- جین نه نه تروخدا چشاتو نبند باشه تروخدا .گریه.
♪ادمینتون♪ ا/ت جین رو به هزار بدبختی گذاشت داخل ماشین و سری به بهترین بیمارستان سئول
رفت و جین رفت توی اتاق عمل
پرستار: همراه اقای کیم سوکجین
- بله منم
پرستار: شما چه کارهی اقای کیم هستین
- خواهر ناتنیشم خواهرم حساب نمیشم
پرستار: خوب...خانوادهی دیگهای نداره
- نه
پرستار: باشه پس برین اتاق دکتر کارتون دارن
- باشه مرسی
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
( علامت دکتر دک )
- سلام
دک: سلام ... لطفاً بشینید
- ممنون
دک: چه کارهی اقای جین هستید
- خواهر ناتنیشم ولی اونم حساب نمیشم
دک: باشه خوب باید یه چیزی بهتون بگم
- بفرمایید
دک: گلوله رو از داخل بدن اقای کیم در آوردیم ولی باید دعا کنیم که چیزیشون نشد اخه نزدیک قلبشون بود باید استراحت کنن و اگر شرایطشونو دارین خودتو نگهداری کنین بهتره و اینکه چندتا دارو و ویتامین مینویسم برین بگیرین و اینکه فردا شب اگر حالشون بد نبود مرخصا
- بله چشم ممنونم
دک: خواهش میکنم
- میتونم ببینمش؟
دک: چند ساعت دیگه حتما
- متشکرم
````````````````````````````
★ویو ا/ت★
< حالم بد بود خیلی ناراحت شدم که چرا جین اینطوری شده
کی شلیک کرد؟
کی باهاش مشکل داره؟
سری رفتم خونه میکاپمو پاک کردم و یه لباس راحت پوشیدم و دوباره رفتم بیمارستان
کهــــــــــــــــــــــ >
( اسلاید دوم لباس ا/ت )
شرط پارت بعد
2۰:« لایک ❤️
۱۱.۰k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.