چهار پارتی از نامجون ¼p
صدای زنگ گوشی، ا.ت رو مجبور کرد تا برای جواب دادنش از سریال مورد علاقش دست بکشه
ا.ت به طرف گوشی رفت و خودش رو همراه با گوشی روی کاناپه پرت کرد
با دیدن اسم شخصی که زنگ زده برقی توی مردمک چشم های قهوه ایش شکل گرفت و دکمه سبز رنگ رو به طرفی کشید: سلام نامی...... خوبی؟
صدای خنده خجالتی نامجون پشت تلفن پیچید:اوه... سلام لاو... تو خوبی؟
خب..... حقیقتا امروز تولدمه.... میخوام تو هم بیای ... دعوتم رو قبول میکنی؟؟
ا.ت ذوقش رو سرکوب کرد و جواب داد: البته که میام....مهمونی ساعت چنده؟
نامجون بعد از چند دقیقه مکث جواب داد: ساعت ۴ اینجا باش....منتظرتم...بایی!
بعد از قطع شدن تماس ا.ت گوشی رو روی قلبش گذاشت و لب هاش رو به هم فشرد: کااااادو... کادو برات چی بگیرم مستر کیم ؟اها تو عاشق گل و گیاهی !
ا.ت بعد از تعویض لباس هاش ، کیف پول مشکی رنگی رو توی دستش گرفت و از خونه خارج شد...
ا.ت رو به روی در شیشه ای گلفروشی ایستاد و آروم در رو به عقب هل داد که صدای آویز پشت در به صدا در اومد:سلام آقا...... خسته نباشید
فروشنده مرد مسنی بود که ژاکت با طوسی رنگ پشت میز ایستاده بود: سلام دخترم ، خوش اومدی.... میتونم کمکت کنم؟
ا.ت کیف پولش رو توی دستش جا به جا کرد و ادامه داد: البته! من یه گل یا گیاه برای یه دوست نزدیک میخواستم.....
ا.ت به طرف گوشی رفت و خودش رو همراه با گوشی روی کاناپه پرت کرد
با دیدن اسم شخصی که زنگ زده برقی توی مردمک چشم های قهوه ایش شکل گرفت و دکمه سبز رنگ رو به طرفی کشید: سلام نامی...... خوبی؟
صدای خنده خجالتی نامجون پشت تلفن پیچید:اوه... سلام لاو... تو خوبی؟
خب..... حقیقتا امروز تولدمه.... میخوام تو هم بیای ... دعوتم رو قبول میکنی؟؟
ا.ت ذوقش رو سرکوب کرد و جواب داد: البته که میام....مهمونی ساعت چنده؟
نامجون بعد از چند دقیقه مکث جواب داد: ساعت ۴ اینجا باش....منتظرتم...بایی!
بعد از قطع شدن تماس ا.ت گوشی رو روی قلبش گذاشت و لب هاش رو به هم فشرد: کااااادو... کادو برات چی بگیرم مستر کیم ؟اها تو عاشق گل و گیاهی !
ا.ت بعد از تعویض لباس هاش ، کیف پول مشکی رنگی رو توی دستش گرفت و از خونه خارج شد...
ا.ت رو به روی در شیشه ای گلفروشی ایستاد و آروم در رو به عقب هل داد که صدای آویز پشت در به صدا در اومد:سلام آقا...... خسته نباشید
فروشنده مرد مسنی بود که ژاکت با طوسی رنگ پشت میز ایستاده بود: سلام دخترم ، خوش اومدی.... میتونم کمکت کنم؟
ا.ت کیف پولش رو توی دستش جا به جا کرد و ادامه داد: البته! من یه گل یا گیاه برای یه دوست نزدیک میخواستم.....
۱۱.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.