"دژاوو"
"دژاوو"
part:5
میرا:و اون نقاشی رو برای هدیه تولد به پادشاه داد
استاد مِی:خب.....اشتباهه ا.ت با کنفرانست بیا اینجا
میرا:اما....
رفتم بالا و فلش ام رو به کامپیوتر زدم و عکس نقاش اومد ر صفحه.
ولی چون عکس مالِ سال ها پیش بود تار بود و چهره اش خوب نمایان نمیشد
ا.ت:خب ایشون شخصی هستند که این نقاشی رو کشیدن.
اسم این خانومی که رو صفحه میبینید رز هستش و ایشون معشوقه شاهزاده بودن ولی برای اینکه تفاوت خیلی زیادی در سطح مالی داشتن پدر شاهزاده اون رو قبول نمیکنه و به رز و شاهزاده میگه:
پادشاه:نمی زارم که یک فقیر با شاهزاده ی من ازدواج کنه
بعد از این حرفه پادشاه شاهزاده و رز بسیار ناراحت میشن
اون شب رز و شاهزاده تصمیم میگیرند که با هم فرار کنند
اون ها نیمه های شب از قصر فرار کردن و به روستای کوچکی رفتن.
حدود یک سال بود که رز و شاهزاده به راحتی زندگی میکردن تا زمانی پادشاه فهمید که اون ها در روستا هستن اون سری ان فراخوان حمله به اون روستا رو داد
در همون هی یکی از سرباز ها وقتی این موضوع رو فهمید دلش برای اون زوج سوخت و قبل از اینکه پادشاه به روستا حمله کنه به طرف دخترک رفت و همه چی رو بهش گفت دخترک هم وقتی این موضوع رو فهمید باور کرد که دیگه هیچ راهی برای اینکه اون دو به هم برسن وجود نداره
رز اینکه قراره از هم جدا بشن رو به شاهزاده اش نگفت و صبر کرد تا خودش بفهمه
البته رز میدونست که هر چه زودتر قراره جنگ بشه پس او
نقاشی قصر رو با هاش رو کشید و تاریخی که شاهزاده اش قرار بود اون رو بسازه رو زد
البته بغیر از اون نقاشی نامه ای براش نوشت که توش گفته بود:
شاهزاده ام شاید این دنیا جوری که ما تصور اش رو میکردیم نبود!
میدونی موقعی که این نامه رو بخونی من دیگه نیستم
ولی آرزویی که دارم رو برای تو کشیدم
این نقاشی یه قصره مگه نه
همیشه خودت میگفتی که هر وقت پادشاه شدی هر قصری که دوست داشتم رو برام بسازی
من نقاشیش بیرونش رو کشیدم خودت داخلش رو طراحی کن.
البته نقاشی من دو سو داره
یک سو آرزویه جایی که توش زندگی کنیم
سوی دیگش عشقمون
هیچ وقت برای من به خودت ضربه نزن
امیدوارم در زندگی بعدی دزیره ات بشم تا تو ناپلئون ام بشی"
دوست داره تو معشوقه ات"
بعد از تمام حرف های ا.ت سرباز لبخندی زد و همهی شاگرد ها برای ا.ت دست زدن
استاد مِی:آفرین ا.ت...آفرین این اطلاعاتی که تو راجب به این نقاشی داشتی حتی منم نمیدونستم
ا.ت:ممنونم استاد ولی یه چیزی رو نگفتم این که این نقاشی واقعا دو سو داره
عکس نقاشی رو بر عکس کرد
که تصویری از این که رز و شاهزاده هم رو میبوسن نمایان شد
همه تعجب کرده بودن
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #کیپاپ #نامجون #جین #شوگا #یونگی #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
part:5
میرا:و اون نقاشی رو برای هدیه تولد به پادشاه داد
استاد مِی:خب.....اشتباهه ا.ت با کنفرانست بیا اینجا
میرا:اما....
رفتم بالا و فلش ام رو به کامپیوتر زدم و عکس نقاش اومد ر صفحه.
ولی چون عکس مالِ سال ها پیش بود تار بود و چهره اش خوب نمایان نمیشد
ا.ت:خب ایشون شخصی هستند که این نقاشی رو کشیدن.
اسم این خانومی که رو صفحه میبینید رز هستش و ایشون معشوقه شاهزاده بودن ولی برای اینکه تفاوت خیلی زیادی در سطح مالی داشتن پدر شاهزاده اون رو قبول نمیکنه و به رز و شاهزاده میگه:
پادشاه:نمی زارم که یک فقیر با شاهزاده ی من ازدواج کنه
بعد از این حرفه پادشاه شاهزاده و رز بسیار ناراحت میشن
اون شب رز و شاهزاده تصمیم میگیرند که با هم فرار کنند
اون ها نیمه های شب از قصر فرار کردن و به روستای کوچکی رفتن.
حدود یک سال بود که رز و شاهزاده به راحتی زندگی میکردن تا زمانی پادشاه فهمید که اون ها در روستا هستن اون سری ان فراخوان حمله به اون روستا رو داد
در همون هی یکی از سرباز ها وقتی این موضوع رو فهمید دلش برای اون زوج سوخت و قبل از اینکه پادشاه به روستا حمله کنه به طرف دخترک رفت و همه چی رو بهش گفت دخترک هم وقتی این موضوع رو فهمید باور کرد که دیگه هیچ راهی برای اینکه اون دو به هم برسن وجود نداره
رز اینکه قراره از هم جدا بشن رو به شاهزاده اش نگفت و صبر کرد تا خودش بفهمه
البته رز میدونست که هر چه زودتر قراره جنگ بشه پس او
نقاشی قصر رو با هاش رو کشید و تاریخی که شاهزاده اش قرار بود اون رو بسازه رو زد
البته بغیر از اون نقاشی نامه ای براش نوشت که توش گفته بود:
شاهزاده ام شاید این دنیا جوری که ما تصور اش رو میکردیم نبود!
میدونی موقعی که این نامه رو بخونی من دیگه نیستم
ولی آرزویی که دارم رو برای تو کشیدم
این نقاشی یه قصره مگه نه
همیشه خودت میگفتی که هر وقت پادشاه شدی هر قصری که دوست داشتم رو برام بسازی
من نقاشیش بیرونش رو کشیدم خودت داخلش رو طراحی کن.
البته نقاشی من دو سو داره
یک سو آرزویه جایی که توش زندگی کنیم
سوی دیگش عشقمون
هیچ وقت برای من به خودت ضربه نزن
امیدوارم در زندگی بعدی دزیره ات بشم تا تو ناپلئون ام بشی"
دوست داره تو معشوقه ات"
بعد از تمام حرف های ا.ت سرباز لبخندی زد و همهی شاگرد ها برای ا.ت دست زدن
استاد مِی:آفرین ا.ت...آفرین این اطلاعاتی که تو راجب به این نقاشی داشتی حتی منم نمیدونستم
ا.ت:ممنونم استاد ولی یه چیزی رو نگفتم این که این نقاشی واقعا دو سو داره
عکس نقاشی رو بر عکس کرد
که تصویری از این که رز و شاهزاده هم رو میبوسن نمایان شد
همه تعجب کرده بودن
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #کیپاپ #نامجون #جین #شوگا #یونگی #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
۸.۹k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.