آخرین بوسه ۸۱
ات خنده ای کرد و گفت:
حالا میبینم جونگ کوک
همون موقع نامجون با ذوق گفت:
منم میتونم دست بزنم ات؟
ات:
معلومه نامی جونم
جیمین با کیوتی گفت:
منم میتونم؟
ات:
نه به غیر از جین و نامجون کس دیگه ای حق نداره این کارو کنه
جین دستش رو گذاشت رو شیکم ات و شروع کرد
با بچه ی تو دل ات حرف زدن
و بعد از مدتی یکدفعه با داد گفت:
ات،لگد زد!
ات با تعجب و سردرگمی گفت:
چی!واقعا!؟مطمئنی؟
جونگ کوک همون موقع که از این خبر خوشحال شده بود رفت طرف ات و تا اومد دست بزنه ات گفت:
نه نه نه جونگ کوک،تو نمی تونی دست بزنی
جونگ کوک با ناراحتی گفت:
چی!ولی...،باشه ات من ازت عذر می خوام من فط باهات شوخی کردم...
ات لبخندی زد و گفت:
میدونم
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
حالا میبینم جونگ کوک
همون موقع نامجون با ذوق گفت:
منم میتونم دست بزنم ات؟
ات:
معلومه نامی جونم
جیمین با کیوتی گفت:
منم میتونم؟
ات:
نه به غیر از جین و نامجون کس دیگه ای حق نداره این کارو کنه
جین دستش رو گذاشت رو شیکم ات و شروع کرد
با بچه ی تو دل ات حرف زدن
و بعد از مدتی یکدفعه با داد گفت:
ات،لگد زد!
ات با تعجب و سردرگمی گفت:
چی!واقعا!؟مطمئنی؟
جونگ کوک همون موقع که از این خبر خوشحال شده بود رفت طرف ات و تا اومد دست بزنه ات گفت:
نه نه نه جونگ کوک،تو نمی تونی دست بزنی
جونگ کوک با ناراحتی گفت:
چی!ولی...،باشه ات من ازت عذر می خوام من فط باهات شوخی کردم...
ات لبخندی زد و گفت:
میدونم
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۸.۱k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.