پارت ۲۵
پارت ۲۵
بالاخره لباس های مورد نظرشونو گرفتن
ی هفته عین برق و باد گذشت
جیمین و یونا جلوتر باهم ازدواج کردن
کوک و یون جو هم نامزدن
این هفته عروسی سوآه و ته بود
تو این یک هفته ته و سوآه پیش هم زندگی میکردن پیش هم میخوابیدن باهم میرفتن بیرون پدر سوآه با این ازدواج کاملا مخالف بود ولی ب مرور زمان بعد از شناخت تهیونگ راضی شد و الان با ته رابطه خوبی داره
سوآه ویو
خواب بودیم ک گوشیم زنگ خورد
+ اییییییی کدوم پدسگییییی اول صبحی زنگ زده اههههه
آخه کدوم شاسگولی روز تعطیل اونم اول صبح زنگ میزنه ک تو دومیشی؟
پ ج: اولن سلام دختر بی ادبم دومن پدسگ تو روز عروسیت کپیدی؟
+ اوه اهم بابا جون چیزه خب خواب بودیم ببخشید
پ ج: میدونم وقتی یکی از خواب بیدارت میکنه سگ میشی بعدم تو روز عروسیت آخه بچه؟
+ هن؟تهیونگگگگگگگگگ
_ هاااا چیههههه جنگه ؟
+ کوفت عزیزم امروز چندمه
_ ممنون همسر زیبام از تعریفت و درمورد سوال دومت خبرمممم منو از خواب ناززز بیدار کردی میگی امروزززز چندمههههه؟
+ تهیونگگگگ
_ اوکی ببخشید بزار ببینم خب امروز یاااااا جددددددد بنگتننننننننن بیست و چهارمهههههههههههههههه
+ جیغغغغغ
پ ج: زهرمار توله سگ گوشم کر شددددد
+ بابا ببخشید خدافظ
پ ج: خدافظ( خنده
خلاصه پاشدیم بعد کلی غر غر من و ادای تهیونگ حاضر شدیم رفتیم دم در آرایشگاه ک یون جو و یونارو دیدیم
ادامه دارد.....
بالاخره لباس های مورد نظرشونو گرفتن
ی هفته عین برق و باد گذشت
جیمین و یونا جلوتر باهم ازدواج کردن
کوک و یون جو هم نامزدن
این هفته عروسی سوآه و ته بود
تو این یک هفته ته و سوآه پیش هم زندگی میکردن پیش هم میخوابیدن باهم میرفتن بیرون پدر سوآه با این ازدواج کاملا مخالف بود ولی ب مرور زمان بعد از شناخت تهیونگ راضی شد و الان با ته رابطه خوبی داره
سوآه ویو
خواب بودیم ک گوشیم زنگ خورد
+ اییییییی کدوم پدسگییییی اول صبحی زنگ زده اههههه
آخه کدوم شاسگولی روز تعطیل اونم اول صبح زنگ میزنه ک تو دومیشی؟
پ ج: اولن سلام دختر بی ادبم دومن پدسگ تو روز عروسیت کپیدی؟
+ اوه اهم بابا جون چیزه خب خواب بودیم ببخشید
پ ج: میدونم وقتی یکی از خواب بیدارت میکنه سگ میشی بعدم تو روز عروسیت آخه بچه؟
+ هن؟تهیونگگگگگگگگگ
_ هاااا چیههههه جنگه ؟
+ کوفت عزیزم امروز چندمه
_ ممنون همسر زیبام از تعریفت و درمورد سوال دومت خبرمممم منو از خواب ناززز بیدار کردی میگی امروزززز چندمههههه؟
+ تهیونگگگگ
_ اوکی ببخشید بزار ببینم خب امروز یاااااا جددددددد بنگتننننننننن بیست و چهارمهههههههههههههههه
+ جیغغغغغ
پ ج: زهرمار توله سگ گوشم کر شددددد
+ بابا ببخشید خدافظ
پ ج: خدافظ( خنده
خلاصه پاشدیم بعد کلی غر غر من و ادای تهیونگ حاضر شدیم رفتیم دم در آرایشگاه ک یون جو و یونارو دیدیم
ادامه دارد.....
۶۵۱
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.