کار اموز من ... part 15
بعد از خوردن صبحونشون رفتن و لباس پوشیدن برای رفتن
توی راه کلی میگفتن میخندیدن
کی میدوست ، بیشتر شادیا طولانی نیستن بعضی از شادیا فقط برای ۶۰ ثانیه و بعضی دیگشون هم برای ۶۰ دقیقه
شادیای طولانی کم پیدا میشه
یا تو افسانه ها
یا تو داستان ها
حقیقت ، بیشتر مواقع تلخه
لونا : کوکی
کوک : بله ؟
لونا : به نظرت این که منو تو با همیم قراره تا آخر عمرمون مثل افسانه ها شاد باشیم ؟
کوک : نمی دونم ... پشت هر افسانه ... داستانی نهفته هست
لونا : من دوست ندارم از تو جدا بشم
کوک : مجبورم نیستی ... تا آخرش کنارتم
لونا : واقعا ؟ ... مطمئنی ؟
کوک : نمی دونم ...فقط اینو میدونم که تا هستم دوست دارم * لبخند
لونا : لبخند *
و هر دو به دریا نگاه میکردن
لونا: میدونی ... من توی اوقیانوس چشمات غرق شدم و هیچ راه نجاتی ندارم
کوک : پس خودم نجاتت میدم
و بوسه ی کوتاهی را آغاز کرد
توی راه برگشت تصادف کردن
تصادفشون خیلی شدید بود
کوک زیاد آسیب ندید
اما لونا چند تا از دنده هاش شکسته بود و یکی از دنده هاشم رفته بود نزدیک قلبش
...
لایک : ۱۴
کامنت : ۷
توی راه کلی میگفتن میخندیدن
کی میدوست ، بیشتر شادیا طولانی نیستن بعضی از شادیا فقط برای ۶۰ ثانیه و بعضی دیگشون هم برای ۶۰ دقیقه
شادیای طولانی کم پیدا میشه
یا تو افسانه ها
یا تو داستان ها
حقیقت ، بیشتر مواقع تلخه
لونا : کوکی
کوک : بله ؟
لونا : به نظرت این که منو تو با همیم قراره تا آخر عمرمون مثل افسانه ها شاد باشیم ؟
کوک : نمی دونم ... پشت هر افسانه ... داستانی نهفته هست
لونا : من دوست ندارم از تو جدا بشم
کوک : مجبورم نیستی ... تا آخرش کنارتم
لونا : واقعا ؟ ... مطمئنی ؟
کوک : نمی دونم ...فقط اینو میدونم که تا هستم دوست دارم * لبخند
لونا : لبخند *
و هر دو به دریا نگاه میکردن
لونا: میدونی ... من توی اوقیانوس چشمات غرق شدم و هیچ راه نجاتی ندارم
کوک : پس خودم نجاتت میدم
و بوسه ی کوتاهی را آغاز کرد
توی راه برگشت تصادف کردن
تصادفشون خیلی شدید بود
کوک زیاد آسیب ندید
اما لونا چند تا از دنده هاش شکسته بود و یکی از دنده هاشم رفته بود نزدیک قلبش
...
لایک : ۱۴
کامنت : ۷
۷.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.