......
part ⁹
با منظره زیبای پشت سرش نگاهم روی همون منظره قفل شد.
از بغلش در اومدم ک به سمت اون همه تزئینات و چیزای رنگی رنگی و خوشگلی که دوست داشتم رفتم.
کیکی که روی میز و وسط اونجا بود خودنمایی میکرد..
به سمت دست گلی که انگار روی زمین افتاده بود رفتم و با تعجب بهش نگاه میکردم.
دست گلو برداشتم که انگار نخ کوچیکی هم همراش باهاش کشیده شد و بادکنکای کوچولو بیرون اومدن.
ذوق زده بهشون نگاه میکردم که با چیزی که دیدم شکه شدم.
ادامه دارد.....
با منظره زیبای پشت سرش نگاهم روی همون منظره قفل شد.
از بغلش در اومدم ک به سمت اون همه تزئینات و چیزای رنگی رنگی و خوشگلی که دوست داشتم رفتم.
کیکی که روی میز و وسط اونجا بود خودنمایی میکرد..
به سمت دست گلی که انگار روی زمین افتاده بود رفتم و با تعجب بهش نگاه میکردم.
دست گلو برداشتم که انگار نخ کوچیکی هم همراش باهاش کشیده شد و بادکنکای کوچولو بیرون اومدن.
ذوق زده بهشون نگاه میکردم که با چیزی که دیدم شکه شدم.
ادامه دارد.....
۳۶.۰k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.