«عشق نافرجام من»

«پارت ۳۱»



+:یونا و تهیونگ رفتن توی سالن صندلاشون فاصله زیادی از هم داشت
یونا:امیدوارم موفق بشی فایتینگگگگگگگگگ
تهیونگ:منم همین طور


امتحان بعد ۴ ساعت بالاخره تموم شد.

یونا:امتحان نسبتا راحت تر بود
تهیونگ:آره خوب بود
یونا:من خیلی خستم نظرت چیه بریم یه چیزی بخوریم
تهیونگ:باشه ولی کی پولشو میده
یونا:خاک بر سرت با اونهمه پول میخوای چیکار کنی وقتی نمیتونی پول یه چیز خیلی ساده رو هم پرداخت کنی، من میدم من
تهیونگ:باشه پس میام.
یونا:اینو میگنا که پولدار بی پول
تهیونگ:بسه بیا بریم

(توی کافی شاپ)

تهیونگ:اگه نتونی قبول بشی میخوای چیکار کنی
یونا:قبول میشم از اون مطمئن باش اما میخوام دنبال کار بگردم
تهیونگ:خانوادت پول نیاز دارن؟؟؟؟
یونا:نه بابا
تهیونگ:پس چرا؟؟؟
یونا:اگه بمونم خیلی خیلی حوصلم سر میره
تهیونگ:آهان.
دنبال چه کاری میگردی؟؟؟
یونا:هنوز خودمم نمیدونم ولی بیشتر میخوام منشی یه شرکت باشم
تهیونگ:فایتینگ


+:جیسو به یونا زنگ زد.
جیسو:ما امتحانو تموم کردیم
یونا:یکم دیر تموم نکردین؟؟؟
جیسو:مگه شما ها کی تموم کردین؟
یونا:نیم ساعت پیش.
جیسو:تفاوت زیادی نداره هاااااا.
یونا:میرین چیکار کنین
جیسو:خبببب...
یونا:مگه کاری جز لاو ترکوندن از شما ها بر میاد
جیسو:آفن زود فهمیدی دوس داشتم کن رفتم
یونا:خدافظ