قناری خوش آوا پارت۸
+ماریا ؟ ماری؟ نمیای پایین؟
+عزیزم دلم برا تنگ شده
+نمیخوای هق نمیخوای منو ببخشی؟هق
+ماریا جانننن؟
+آیییشششش بیا بیرون دیگهههه
+آیگوووووو آخه قهر انقدر طولانی ؟
+ببخشیددد دیگه ببین میدونم سخته بخشیدنم میدونم هر کس دیگه هم بود نمیبخشید ولی تو مثل همیشه خاص باش و این یه بارو منو ببخش؟ هوم؟
+ماریا قبلم داره درد میگیره بیا پیشم
+ماریااااااا تهیونگت مرد هااااا
+قناری خوش آوای من؟
+عزیزکم؟
اینا فقط قسمت جزئی از حرفای تهیونگ بود
ولی هیچ کدوم جوابی دریافت نمیکرد امروز هم مثل همیشه از سرکار اومد و با دیدن خونه ی خالی از ماریا دوباره دلش گرفت
دیگه طاقتش طاق شده بود پس به سمت بالا رفت
بعد چند تقه به در وارد شد
+ماریا جان ؟ خوابی عزیزکم؟ یا خودتو زدی به خواب ؟ماریا منو ببین توی این چند وقت یه آب خوش از گلوم پایین نرفته بدون تو حتی ..
تهیونگ چشماش رو زوم کرد روی ماریا و دید که معشوقش چقدر لاغر و ضعیف شده آهی پر حسرت کشید، خودش هم ضعیف شده بود به گفته ی خودش حتی یه بارم غذا نخورده بود تهیونگ کتش رو در آورد و دوباره نگاهی به ماریا کرد که پشتش به تهیونگ بود، برای دلجویی رفت روی تخت
+بینم هنوزم ازم ناراحتی؟
تهیونگ ماریا رو ازپشت بغل گرفت
+آیگوووو بسه دیگ...
...
+عزیزم دلم برا تنگ شده
+نمیخوای هق نمیخوای منو ببخشی؟هق
+ماریا جانننن؟
+آیییشششش بیا بیرون دیگهههه
+آیگوووووو آخه قهر انقدر طولانی ؟
+ببخشیددد دیگه ببین میدونم سخته بخشیدنم میدونم هر کس دیگه هم بود نمیبخشید ولی تو مثل همیشه خاص باش و این یه بارو منو ببخش؟ هوم؟
+ماریا قبلم داره درد میگیره بیا پیشم
+ماریااااااا تهیونگت مرد هااااا
+قناری خوش آوای من؟
+عزیزکم؟
اینا فقط قسمت جزئی از حرفای تهیونگ بود
ولی هیچ کدوم جوابی دریافت نمیکرد امروز هم مثل همیشه از سرکار اومد و با دیدن خونه ی خالی از ماریا دوباره دلش گرفت
دیگه طاقتش طاق شده بود پس به سمت بالا رفت
بعد چند تقه به در وارد شد
+ماریا جان ؟ خوابی عزیزکم؟ یا خودتو زدی به خواب ؟ماریا منو ببین توی این چند وقت یه آب خوش از گلوم پایین نرفته بدون تو حتی ..
تهیونگ چشماش رو زوم کرد روی ماریا و دید که معشوقش چقدر لاغر و ضعیف شده آهی پر حسرت کشید، خودش هم ضعیف شده بود به گفته ی خودش حتی یه بارم غذا نخورده بود تهیونگ کتش رو در آورد و دوباره نگاهی به ماریا کرد که پشتش به تهیونگ بود، برای دلجویی رفت روی تخت
+بینم هنوزم ازم ناراحتی؟
تهیونگ ماریا رو ازپشت بغل گرفت
+آیگوووو بسه دیگ...
...
۲.۱k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.