فیک تهیونگ(پارت۱۱)
☆پارت۱۱☆
جونگکوک: ا... این..
تهیونگ: صدای تفنگ بود؟
نامجون: احتمالا فهمیدن فرار کردیم. باید هر چه زود تر از اینجا دور بشیم. بدوید سریع!
*ویو یونهی*
لعنتی! خیلی زود فهمیدن. نمیخوام دوباره اسیر اون بشیم و مجبور باشم از تهیونگ خداحافظی کنم.... نمیخوام....
همین طور که داشتیم از اونجا دور میشدیم، لحضه ای پام به چیزی گیر گرد و باعث شد بیفتم.
یونهی: آخ
ته : یونهی!
یونگی: خوبی؟
یونهی: خوبم فقط آخ
یونگی: اصلا هم خوب نیستی. چطور میخوای با این پای آسیب دیده بدویی.
ته: بیا رو کول من تا بریم
یونهی: چی؟ اما....
ته: نمیخواد نگران من باشی. فقط سریع باش چون ممکنه بهمون برسن
یونهی: باش
*ویو تهیونگ*
گرفتمش و دوباره شروع به دویدن کردیم. اون لحضه ای که دیدم افتاد رو زمین دلم ریخت. حسابی ترسیدم که اتفاق بدتری براش نیفتاده باشه. مطمعن نیستم اگه از دستش بدم، قراره چطور خودمو بکشم(پ ن: خدا نکنه پسرم)
لحضه ای بعد با صدای بچه ها به خودم اومدم...
جیهوپ: اونجا رو ببینین. مثل اینکه پلیس هستن.
جین: احتمالا. پس باید بریم پیششون. بدویید!
جیمین: ولی اگه پلیس نباشن چی؟
جونگکوک: از این فاصله صدا های یک سری سگ هم شنیدم. صداشون مثل صدای نژاد دوبرمنه.
نامی: پس باید بریم پیششون. نباید بیشتر از این معطل کنیم. بدویین.
ته سو: تا من نخوام نمیتونید از اینجا برین...
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ادامه دارد....
پ ن: میدونم زیادی گشادم و دیر میزارم...
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
جونگکوک: ا... این..
تهیونگ: صدای تفنگ بود؟
نامجون: احتمالا فهمیدن فرار کردیم. باید هر چه زود تر از اینجا دور بشیم. بدوید سریع!
*ویو یونهی*
لعنتی! خیلی زود فهمیدن. نمیخوام دوباره اسیر اون بشیم و مجبور باشم از تهیونگ خداحافظی کنم.... نمیخوام....
همین طور که داشتیم از اونجا دور میشدیم، لحضه ای پام به چیزی گیر گرد و باعث شد بیفتم.
یونهی: آخ
ته : یونهی!
یونگی: خوبی؟
یونهی: خوبم فقط آخ
یونگی: اصلا هم خوب نیستی. چطور میخوای با این پای آسیب دیده بدویی.
ته: بیا رو کول من تا بریم
یونهی: چی؟ اما....
ته: نمیخواد نگران من باشی. فقط سریع باش چون ممکنه بهمون برسن
یونهی: باش
*ویو تهیونگ*
گرفتمش و دوباره شروع به دویدن کردیم. اون لحضه ای که دیدم افتاد رو زمین دلم ریخت. حسابی ترسیدم که اتفاق بدتری براش نیفتاده باشه. مطمعن نیستم اگه از دستش بدم، قراره چطور خودمو بکشم(پ ن: خدا نکنه پسرم)
لحضه ای بعد با صدای بچه ها به خودم اومدم...
جیهوپ: اونجا رو ببینین. مثل اینکه پلیس هستن.
جین: احتمالا. پس باید بریم پیششون. بدویید!
جیمین: ولی اگه پلیس نباشن چی؟
جونگکوک: از این فاصله صدا های یک سری سگ هم شنیدم. صداشون مثل صدای نژاد دوبرمنه.
نامی: پس باید بریم پیششون. نباید بیشتر از این معطل کنیم. بدویین.
ته سو: تا من نخوام نمیتونید از اینجا برین...
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ادامه دارد....
پ ن: میدونم زیادی گشادم و دیر میزارم...
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
۱۰.۴k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.