1p
دستشو روی تتوی رو طرح قوه اش کشید...خودشو توی اینه انالیز کرد..از عطرش به خودش زد..."فاک...این حد از جذابیت داره به کشتنم میده!"
اون جئون رزالین بود...
دختری خیلی محبوب و زیبا...
بین پسرای دانشگاه...!
کیفشو برداشت..
به سمت ماشینش حرکت کرد...
توی راه اهنگ مورد علاقشو پلی کرد...
اصلا متوجه رسیدنش به دانشگاه نشد!
از ماشین پیاده شد و به سمت در قدم برداشت..
با وارد شدنش همه نگاها روی اون میچرخید...
با خونسردی به راهش ادامه داد تا رسید با کلاس...
و مثل همیشه مزاحم همیشگی 'ادوارد'به سمتش اومد..
دختر باز دانشگاه...
همه روش کراش بودن...
ولی خبر نداشتن اون چه جور ادمیه!
تنها کسی اونو بصورت کامل میشناخت رز بود...
رز:چی میخای جئون؟
ادوارد:اوم...خودت حدس بزن..بیبی!
رز پوزخندی زد.:..فکرشم نکن!
ادوارد:من تورو به دست میارم..هرجور که شده..توفقطیه دختر ضعیفی..حتی قویم نیستی...
بعد تموم شدن حرفش ضربه ای داخل کمرش و پهلوش احساس کرد که باعث افتادنش شد..
رز:جدی تو منو دست کم گرفتی جئون...
ولی مهم نیست حتی نیاز به اثباتم نبود
روز خوش!
بعد از گفتن این حرف راهشو کج کرد و به سمت کلاسش رفت..
روی صندلیش نشست..
منتظر حضور استاد بود...
درساشو مرور میکرد...
استاد؛کتابای زبانتون رو در بیارین
رز:استاد امروز امتحان داشتیم!
با گفتن این حرف نگاهای کلاس به سمتش برگشت...
آلیس که فقط میخاست دستش برسه به رز!
استاد:اوه بله فراموش کرده بودم تنکیو میس رزالین
برگه های امتحانی رو بیارید لطفا-خطاب به نگهبان جلوی در
پرش زمانی بعد از امتحان
امتحان تموم شد...
رزالین سوالات رو با دقت و عالی حل کرده بود و از خودش مطمعن بود..نشسته بود که با باز شدن در رشته افکارش پاره شد!
ناشناس:معذرت میخوام...جئون رزالین به دفتر بالا...ملاقاتی دارن..
رزالین کمی توی شک رفت...اون کسیو نداشت...!بجز برادرش که خیلی وقت بود از هم دور بودن..فک میکرد برادرشو از دست داده حتی..
اروم اروم قدم برداشت و به سمت در رفت...
از در خارج شد...
و مسیر اون شخص رو دنبال کرد...
تا رسید به دفتر...اون شخص تعظیمی کرد و از رز دور شد..
رز دستگیره رو کشید...و وارد شد...
شک زده تر شد...
"اوه..خیلی زیباتر و عاقل تر از قبل شدی...میس رزالین..منو به یاد میاری؟
رز:پارک جیمین؟
اصکی فقط با اجازه وگرنه:جر خوردن
شرایط پارت بعد:30 لایک
12 کامنت
518 فالوور)
چطور بود بنظرتون!؟
اون جئون رزالین بود...
دختری خیلی محبوب و زیبا...
بین پسرای دانشگاه...!
کیفشو برداشت..
به سمت ماشینش حرکت کرد...
توی راه اهنگ مورد علاقشو پلی کرد...
اصلا متوجه رسیدنش به دانشگاه نشد!
از ماشین پیاده شد و به سمت در قدم برداشت..
با وارد شدنش همه نگاها روی اون میچرخید...
با خونسردی به راهش ادامه داد تا رسید با کلاس...
و مثل همیشه مزاحم همیشگی 'ادوارد'به سمتش اومد..
دختر باز دانشگاه...
همه روش کراش بودن...
ولی خبر نداشتن اون چه جور ادمیه!
تنها کسی اونو بصورت کامل میشناخت رز بود...
رز:چی میخای جئون؟
ادوارد:اوم...خودت حدس بزن..بیبی!
رز پوزخندی زد.:..فکرشم نکن!
ادوارد:من تورو به دست میارم..هرجور که شده..توفقطیه دختر ضعیفی..حتی قویم نیستی...
بعد تموم شدن حرفش ضربه ای داخل کمرش و پهلوش احساس کرد که باعث افتادنش شد..
رز:جدی تو منو دست کم گرفتی جئون...
ولی مهم نیست حتی نیاز به اثباتم نبود
روز خوش!
بعد از گفتن این حرف راهشو کج کرد و به سمت کلاسش رفت..
روی صندلیش نشست..
منتظر حضور استاد بود...
درساشو مرور میکرد...
استاد؛کتابای زبانتون رو در بیارین
رز:استاد امروز امتحان داشتیم!
با گفتن این حرف نگاهای کلاس به سمتش برگشت...
آلیس که فقط میخاست دستش برسه به رز!
استاد:اوه بله فراموش کرده بودم تنکیو میس رزالین
برگه های امتحانی رو بیارید لطفا-خطاب به نگهبان جلوی در
پرش زمانی بعد از امتحان
امتحان تموم شد...
رزالین سوالات رو با دقت و عالی حل کرده بود و از خودش مطمعن بود..نشسته بود که با باز شدن در رشته افکارش پاره شد!
ناشناس:معذرت میخوام...جئون رزالین به دفتر بالا...ملاقاتی دارن..
رزالین کمی توی شک رفت...اون کسیو نداشت...!بجز برادرش که خیلی وقت بود از هم دور بودن..فک میکرد برادرشو از دست داده حتی..
اروم اروم قدم برداشت و به سمت در رفت...
از در خارج شد...
و مسیر اون شخص رو دنبال کرد...
تا رسید به دفتر...اون شخص تعظیمی کرد و از رز دور شد..
رز دستگیره رو کشید...و وارد شد...
شک زده تر شد...
"اوه..خیلی زیباتر و عاقل تر از قبل شدی...میس رزالین..منو به یاد میاری؟
رز:پارک جیمین؟
اصکی فقط با اجازه وگرنه:جر خوردن
شرایط پارت بعد:30 لایک
12 کامنت
518 فالوور)
چطور بود بنظرتون!؟
۲۵.۶k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.