من مشتری ثابت بازار حسینم
من مشتری ثابت بازار حسینم
هرچند تهی دست خریدار حسینم
گِردِ رخ او نیک دلانند فراوان
بیچاره منم عبد گنه کار حسینم
در خانه ی خود داده به من منصب و جاهی
من حلقه به گوشم که زوار حسینم
درچنته ی خود هیچ ندارم به جز اینکه
عمری است سیه پوش و عزادار حسینم
من وحشتی از تاریکی قبر ندارم
آن لحظه پی دیدن رخسار حسینم
آتش به من غرق گنه کارندارد
من گریه کن دست علمدار حسینم
تا سخت نگیرند به من لحظه مردن
گویم به همه نوکر دربار حسینم
هرچند تهی دست خریدار حسینم
گِردِ رخ او نیک دلانند فراوان
بیچاره منم عبد گنه کار حسینم
در خانه ی خود داده به من منصب و جاهی
من حلقه به گوشم که زوار حسینم
درچنته ی خود هیچ ندارم به جز اینکه
عمری است سیه پوش و عزادار حسینم
من وحشتی از تاریکی قبر ندارم
آن لحظه پی دیدن رخسار حسینم
آتش به من غرق گنه کارندارد
من گریه کن دست علمدار حسینم
تا سخت نگیرند به من لحظه مردن
گویم به همه نوکر دربار حسینم
۱.۹k
۲۸ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.