تمام حرفم...
قبل اینکه بگم مشکلم چیه و تصمیم چیه..میخوام یه چیزایی رو نشونت بدم تا ببینی رفتارام ممکنه الکی نبوده باشه...
بزار اول ازت بپرسم جز اون جمله ای که بهت گفتم ما که بهم نمی رسیم کاری کردم که ناراحتت کنه و بعدش از دلت در نیارم ؟
الان میخوام جاهایی رو بت نشون بدم که نه هیچوقت از دلم در اوردی و بدتر ساعت ها ، روزها و..بهش فکر کردم..:
یادته بهت گفتم "من الان دارم ی شک عصبی تجربه میکنم خو ؟"و ازت درخواست کمک کردم ؟ و یادته چیزی که جواب دادیو ؟ "عا دلم باید بسوزه ؟ بدم کی یاد همه کی گن وای مشکل دارم درکم کن " و بعدش گفتی" پس من چی ؟" و جواب دادم" توعم بی بغل من" و بعد چند دقیقه بحث وقتی بهت گفتم "چرا تو مشکلات و درداتو بهم نمیگی ؟" و تو اینجوری جوابمو دادی "چی بگم به کسی که همه مشکلاتش با پول حل می شه آخه تو که درک نمی کنی" و بعدش بعد چند پیام شروع کردی به توضیحات دردای من و مسخره کردنشون و گفتی "زر نزن دیگه اوج بد بختی تو اینکه وای بابام برا عن نخرید گوشی ندارمو اینا" و بعدش گفتی "عاااااا ببخشید یادم رفت واییی فلانی اینستا داره من ندارم" و دوباره وقتی بهت گفتم یذره فکر کن کی با اینا افسردگی میگیره و تو جواب دادی"ببخشید مامان بابات پول مف ندارن بدن تو بخوری باید یه کاری کنی تو خونه بهتر بگم باید به درد بخوری" و بعد چند پیام بهت گفتم "ببخشید..ببخشید ک اونی ک میخوای نیسم" و تو گفتی "هیچ کس نیس" و بعد چند وقت یا چند دقیقه یا چند وقت قبل بهت گفتم"فک کردی من وضعم بهتره ؟" و تو گفتی "پس خفه شو یاد گرفته دروغ ببافه"در حالی که من بهت ی بارم دروغ نگفته بودم..
.... شاید اینا از نظر تو کصشر باشه که براش ناراحت شم و قلبم ازت بشکنه ولی من به یه عنوانی که تو بچگیش رنگ محبت ندیده و بهت وابستس و ازت انتظار همچنین حرف هایی رو نداره..ناراحت شدم در حدی که هر روز دارم به یه جملت که گفتی "ببخشید مامان بابات پول مف ندارن بدن تو بخوری باید یه کاری کنی تو خونه بهتر بگم باید به درد بخوری " و "چی بگم به کسی که همه مشکلاتش با پول حل می شه آخه تو که درک نمی کنی" فکر میکنم ...
بعد اینهمه حرف خواستم بگم..هرچی فکر کردم نتونستم به نتیجه برسم که حق با کدوممونه ولی تنها چندتا چیز رو میدونم.. یک : هنو عین احمقا دوست دارم..دو : ازت ناراحتم و میخوام ازت دور بمونم چون میترسم تمام این بلاها دوباره سرم بیاد ...سه : حرفی که بهت گفتم "ومن الان دارم ی شک عصبی تجربه میکنم خو ؟" هم یه شگرد بود برای اینکه ببینم برات مهمم یا نه و همینطور راست بود...و واقعا درحال تجربش بودم..و جواب سوالی که میخواستم با این شگرد ازت اونموقع بفهمم منفی و غلط شد :)..چهار : به این حرفت که گفتی همه مشکلات با پول حل میشه فکر کردم و دیدم نه تنها یدونش بلکه هیچکدومشون با پول حل نمیشه ...
.
. مرسی که بهم یاد دادی ادامه میتونن تغییر کنن و همیشه باید انتظار هر چیزی رو داشته باشم..
.
.اهنگی که حالم رو توصیف میکنه به همراه یه تیکه حقش :
اهنگ khomari
بی تو بغضا دوختن به من..
من حاضرم جونم بدم برگردی..
از یه طرف تنگه دلم..
ولی مغزم میگه خفه به من..
میگه تو معتادش بودی..
بد خماری پس دادی تا ترک کردی...
بزار اول ازت بپرسم جز اون جمله ای که بهت گفتم ما که بهم نمی رسیم کاری کردم که ناراحتت کنه و بعدش از دلت در نیارم ؟
الان میخوام جاهایی رو بت نشون بدم که نه هیچوقت از دلم در اوردی و بدتر ساعت ها ، روزها و..بهش فکر کردم..:
یادته بهت گفتم "من الان دارم ی شک عصبی تجربه میکنم خو ؟"و ازت درخواست کمک کردم ؟ و یادته چیزی که جواب دادیو ؟ "عا دلم باید بسوزه ؟ بدم کی یاد همه کی گن وای مشکل دارم درکم کن " و بعدش گفتی" پس من چی ؟" و جواب دادم" توعم بی بغل من" و بعد چند دقیقه بحث وقتی بهت گفتم "چرا تو مشکلات و درداتو بهم نمیگی ؟" و تو اینجوری جوابمو دادی "چی بگم به کسی که همه مشکلاتش با پول حل می شه آخه تو که درک نمی کنی" و بعدش بعد چند پیام شروع کردی به توضیحات دردای من و مسخره کردنشون و گفتی "زر نزن دیگه اوج بد بختی تو اینکه وای بابام برا عن نخرید گوشی ندارمو اینا" و بعدش گفتی "عاااااا ببخشید یادم رفت واییی فلانی اینستا داره من ندارم" و دوباره وقتی بهت گفتم یذره فکر کن کی با اینا افسردگی میگیره و تو جواب دادی"ببخشید مامان بابات پول مف ندارن بدن تو بخوری باید یه کاری کنی تو خونه بهتر بگم باید به درد بخوری" و بعد چند پیام بهت گفتم "ببخشید..ببخشید ک اونی ک میخوای نیسم" و تو گفتی "هیچ کس نیس" و بعد چند وقت یا چند دقیقه یا چند وقت قبل بهت گفتم"فک کردی من وضعم بهتره ؟" و تو گفتی "پس خفه شو یاد گرفته دروغ ببافه"در حالی که من بهت ی بارم دروغ نگفته بودم..
.... شاید اینا از نظر تو کصشر باشه که براش ناراحت شم و قلبم ازت بشکنه ولی من به یه عنوانی که تو بچگیش رنگ محبت ندیده و بهت وابستس و ازت انتظار همچنین حرف هایی رو نداره..ناراحت شدم در حدی که هر روز دارم به یه جملت که گفتی "ببخشید مامان بابات پول مف ندارن بدن تو بخوری باید یه کاری کنی تو خونه بهتر بگم باید به درد بخوری " و "چی بگم به کسی که همه مشکلاتش با پول حل می شه آخه تو که درک نمی کنی" فکر میکنم ...
بعد اینهمه حرف خواستم بگم..هرچی فکر کردم نتونستم به نتیجه برسم که حق با کدوممونه ولی تنها چندتا چیز رو میدونم.. یک : هنو عین احمقا دوست دارم..دو : ازت ناراحتم و میخوام ازت دور بمونم چون میترسم تمام این بلاها دوباره سرم بیاد ...سه : حرفی که بهت گفتم "ومن الان دارم ی شک عصبی تجربه میکنم خو ؟" هم یه شگرد بود برای اینکه ببینم برات مهمم یا نه و همینطور راست بود...و واقعا درحال تجربش بودم..و جواب سوالی که میخواستم با این شگرد ازت اونموقع بفهمم منفی و غلط شد :)..چهار : به این حرفت که گفتی همه مشکلات با پول حل میشه فکر کردم و دیدم نه تنها یدونش بلکه هیچکدومشون با پول حل نمیشه ...
.
. مرسی که بهم یاد دادی ادامه میتونن تغییر کنن و همیشه باید انتظار هر چیزی رو داشته باشم..
.
.اهنگی که حالم رو توصیف میکنه به همراه یه تیکه حقش :
اهنگ khomari
بی تو بغضا دوختن به من..
من حاضرم جونم بدم برگردی..
از یه طرف تنگه دلم..
ولی مغزم میگه خفه به من..
میگه تو معتادش بودی..
بد خماری پس دادی تا ترک کردی...
۱.۳k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.