𝕻𝖆𝖗𝖙 ³⁰
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙 ³⁰
+ پسرا رو بترسونیم اون پارچه سفیدا گزینه خوبین( ادمین جای اینا حرف میزنه این سه تا کاملا مست هستن میرن تو هال و بالای سر پسرا وایمیسن و میگن ) +¥£هووووو ( وقیافه پسرا 🙄 این گونه است ) ¥ چرا نترسیدن + نمیدونم از خودشون بپرس ¥ چرا نترسیدین _&÷×........ £ مردن + شاید _ نه زنده هستیم آیا عقلتونسالم هست ¥ عقلمونسالم هست + نمیدونم عقلمون سالمهست € منم نیمدونم عقلمون سالم هست ( همینطور تکرار میکنن ) &_×÷بسه ÷ شما مستین..... + نه × بابا اینا مست هستن _ اوضاع بده پاشید که باید اینا رو ببرین واگرنه کار دستمون میدن ( اینگونه بود پسرا دخترا رو میبرن اتاق هاشون و یه راس میرن اتاق خودشون ) + خوابم میاد بریم بخوابیم ¥ ارع . صبح پاشدم سرم خیلی درد میکرد اما بعد چن دقیقه خوب شد بخاطر دیشب بوی بدی گرفته بودم رفتم یه حموم چن مینی لباسم رو پوشیدم که شی آه گفت ¥ بیاید کارتون دارم + صبح بخیر £ صبح بخیر ¥ صبح دوتاتون بخیر دخترا قراره بریم تو جنگل بعد صبحونه پس آماده باشید +£ هوراااااا . رفتیم تو سالن پسرا بعد چت مینی اومدن ما خم صبحانه آماده کردیم و همه نشستیم ¥امممم چیزه پسرا ÷ چیه £ خب ما میخوایم بریم تو جنگل اجازه میدین _ هوم × به شرطی که & ما خم بیایم + احساس میکنم اینا ذهن همین دیگه رو میخونن تا یه حرفی رو کامل کنن ¥£ ( 😂 )....._ همگی لباس های خوب بپوشیم میریم سمت رودخونه. لباس هامون رو آماده کردیم و دور خمجمع شدیم _ جیمین برای احتیاط نقشه رو آوردی & ارع اینا هاش + کس برمیگیردیم ÷ قبل غروب + آها ¥ غذا هم درست کردم اینا جاس ( اشاره به کیفش ) × خوبه آفرین به شوما _ بریم £ دزد نره اینجا & شاسکل من درش اتوماتیک بسته میشه £ شاسکل خودتی جیمین & هوم میبینم. رفتیم پشت سر تهیونگ بودم بعد چن دقیقه صدای رودخونه به گوش میرسید انگار رسیدیم جای سر سبزی بود رفتم کنار رودخونه دست و صورتمو آبی زدم + ععععع خرگوش اونجاست رفتم سمتش انگار میترسید بعد چن دقیقه بهماعتماد کرد و اومد پیشم میتونستم حیوون ها رو به راحتی رامکنم + کوشولو وایی نازه ¥ ^/ت خرگوش گرفتی + ادع نگاه چه پشمالوعه £ واییی ناناسه . خرگوش بعد چندقیقه آروم دیگه نبود حس ترس داشت از بغلم اومد بیرون از حالت هاش انگار اتفاقی افتاده بود داشتمدنبالش میرفتم که یه چن تا خرگوش بودن که روباه بهسمت اونا داشت میرفت سریع رفتم جلوش یکمرفت عقب روباه وحشی بود این روباه با بقیه فرق داشت یه دفعه نهدم از پشتش در اومد با چشمای گرد شده +چی....چی روباه نه دم _ ا/ت کجایی . تعجب زیادی همراه ترس داشتم متوجه اطرافم نبودم که روباهخواست بهمحمله کنه تهیونگ جلوشو گرفت _ چی روباه نه دم هع فکر کردم منقرض شدین پشت تهیونگ بودم از پشتش اومدم کنار که یه آدم دیدم ٪ اوه اینجا رو بوی انسان پشتت داره دیوونه میکنه + اون روباهه کوش ٪ ( خندید ) اینجام + ها ٪ خیلی خوش شانسی این خون آشام خون تورو داره + در مورد چی میگی تو ٪ هع به این دختر نگفتی خون آشامی _ لازم ندونستم الانم گورتو گم کن ٪ نچ نچ اونا رو میخوام( اشاره به خرگوش ها ) . هنوز تعجب گیج بودم ٪ هنوز تو شکع + میگم تو چرا میگی اینطوری میگی مگه خونمن چیه ٪ خون تو با آدم های دیگه فرق....._ هوففف به خرافات اعتقاد نداشته باش بیا بریم + وایسا یعنی چی که فرق داره ٪ توضیحش رو میسپرم به این آقای جذاب . از تهیونگ ترسیدم یعنی بهمدروغ میگه که خانواده ام رو میشناسه ٪ خب من میرم _ اهومزودی گم شو......ا/ت بریم + تو منو کنار خودت نگه داشتی که خونمو بخوری _ ن + پس چی نکنه شبا میای میخوری بعد ردی ازش نمیزاری _ میگم نه( با داد )
از زبان تهیونگ:
با دادم چیز دیگه ای نگفت رفتیمپیش بچه ها هنوز تو خودش بود ¥ ته چیشد . کل داستان رو براش تعریف کردم . ¥ آها ولی مگه منقرض نشدن اونا _ با این جیزی که دیدم احتمالا خودشون رو قایمکردن تو انسان ها.....
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
+ پسرا رو بترسونیم اون پارچه سفیدا گزینه خوبین( ادمین جای اینا حرف میزنه این سه تا کاملا مست هستن میرن تو هال و بالای سر پسرا وایمیسن و میگن ) +¥£هووووو ( وقیافه پسرا 🙄 این گونه است ) ¥ چرا نترسیدن + نمیدونم از خودشون بپرس ¥ چرا نترسیدین _&÷×........ £ مردن + شاید _ نه زنده هستیم آیا عقلتونسالم هست ¥ عقلمونسالم هست + نمیدونم عقلمون سالمهست € منم نیمدونم عقلمون سالم هست ( همینطور تکرار میکنن ) &_×÷بسه ÷ شما مستین..... + نه × بابا اینا مست هستن _ اوضاع بده پاشید که باید اینا رو ببرین واگرنه کار دستمون میدن ( اینگونه بود پسرا دخترا رو میبرن اتاق هاشون و یه راس میرن اتاق خودشون ) + خوابم میاد بریم بخوابیم ¥ ارع . صبح پاشدم سرم خیلی درد میکرد اما بعد چن دقیقه خوب شد بخاطر دیشب بوی بدی گرفته بودم رفتم یه حموم چن مینی لباسم رو پوشیدم که شی آه گفت ¥ بیاید کارتون دارم + صبح بخیر £ صبح بخیر ¥ صبح دوتاتون بخیر دخترا قراره بریم تو جنگل بعد صبحونه پس آماده باشید +£ هوراااااا . رفتیم تو سالن پسرا بعد چت مینی اومدن ما خم صبحانه آماده کردیم و همه نشستیم ¥امممم چیزه پسرا ÷ چیه £ خب ما میخوایم بریم تو جنگل اجازه میدین _ هوم × به شرطی که & ما خم بیایم + احساس میکنم اینا ذهن همین دیگه رو میخونن تا یه حرفی رو کامل کنن ¥£ ( 😂 )....._ همگی لباس های خوب بپوشیم میریم سمت رودخونه. لباس هامون رو آماده کردیم و دور خمجمع شدیم _ جیمین برای احتیاط نقشه رو آوردی & ارع اینا هاش + کس برمیگیردیم ÷ قبل غروب + آها ¥ غذا هم درست کردم اینا جاس ( اشاره به کیفش ) × خوبه آفرین به شوما _ بریم £ دزد نره اینجا & شاسکل من درش اتوماتیک بسته میشه £ شاسکل خودتی جیمین & هوم میبینم. رفتیم پشت سر تهیونگ بودم بعد چن دقیقه صدای رودخونه به گوش میرسید انگار رسیدیم جای سر سبزی بود رفتم کنار رودخونه دست و صورتمو آبی زدم + ععععع خرگوش اونجاست رفتم سمتش انگار میترسید بعد چن دقیقه بهماعتماد کرد و اومد پیشم میتونستم حیوون ها رو به راحتی رامکنم + کوشولو وایی نازه ¥ ^/ت خرگوش گرفتی + ادع نگاه چه پشمالوعه £ واییی ناناسه . خرگوش بعد چندقیقه آروم دیگه نبود حس ترس داشت از بغلم اومد بیرون از حالت هاش انگار اتفاقی افتاده بود داشتمدنبالش میرفتم که یه چن تا خرگوش بودن که روباه بهسمت اونا داشت میرفت سریع رفتم جلوش یکمرفت عقب روباه وحشی بود این روباه با بقیه فرق داشت یه دفعه نهدم از پشتش در اومد با چشمای گرد شده +چی....چی روباه نه دم _ ا/ت کجایی . تعجب زیادی همراه ترس داشتم متوجه اطرافم نبودم که روباهخواست بهمحمله کنه تهیونگ جلوشو گرفت _ چی روباه نه دم هع فکر کردم منقرض شدین پشت تهیونگ بودم از پشتش اومدم کنار که یه آدم دیدم ٪ اوه اینجا رو بوی انسان پشتت داره دیوونه میکنه + اون روباهه کوش ٪ ( خندید ) اینجام + ها ٪ خیلی خوش شانسی این خون آشام خون تورو داره + در مورد چی میگی تو ٪ هع به این دختر نگفتی خون آشامی _ لازم ندونستم الانم گورتو گم کن ٪ نچ نچ اونا رو میخوام( اشاره به خرگوش ها ) . هنوز تعجب گیج بودم ٪ هنوز تو شکع + میگم تو چرا میگی اینطوری میگی مگه خونمن چیه ٪ خون تو با آدم های دیگه فرق....._ هوففف به خرافات اعتقاد نداشته باش بیا بریم + وایسا یعنی چی که فرق داره ٪ توضیحش رو میسپرم به این آقای جذاب . از تهیونگ ترسیدم یعنی بهمدروغ میگه که خانواده ام رو میشناسه ٪ خب من میرم _ اهومزودی گم شو......ا/ت بریم + تو منو کنار خودت نگه داشتی که خونمو بخوری _ ن + پس چی نکنه شبا میای میخوری بعد ردی ازش نمیزاری _ میگم نه( با داد )
از زبان تهیونگ:
با دادم چیز دیگه ای نگفت رفتیمپیش بچه ها هنوز تو خودش بود ¥ ته چیشد . کل داستان رو براش تعریف کردم . ¥ آها ولی مگه منقرض نشدن اونا _ با این جیزی که دیدم احتمالا خودشون رو قایمکردن تو انسان ها.....
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
۶۷.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.