PART 14
رفتم اتاقم یادم افتام افتاد چند روزه به بچه ها پیام ندادن گوشیمو باز کردم دیدم 154 تا پیام دارم
(این گروه سه نفرس)
ا/ت: سلام
سونگ مین: هیییییدختر بلاخره جواب دادی
ا/ت: ببخشید رفتم یه اردو
سونگ وان: چه اردویی
ا/ت: این شخصیه شاید نتونیم چند وقت همو ببینیم
سونگ مین: ای بابا ای چه اوردوییه
ا/ت: بچه ها بعدا باهاتون حرف میزنم باید برم
سونگ مین و سونگ وان: اوکی بای
ا/ت: بای
باشدم رفتم لباسمو پوشیدم و رفتم پایین
اجوما: دخترم میشه کمکم کنی
ا/ت: حتما چه کاری
اجوما: پلو هترو بزاری توی ظرف ها
ا/ت: چششم
10مین یعد
ا/ت: اجوما تموم شد
اجوما: دستت درد نکنه میای بریم چندتا شیشه الکل و شراب بیاریم
ا/ت: باشه بیاید بریم
با اجوما رفتیم از اوی انباری چندتا شیشه الکل و شراب اوردیم
احوما: دستت درد نکنه.... پول اضافه مونده؟؟ ٠
ا/ت: اره مونده
که دیدیم ارباب اومد پایین
تعظینم
تهیونگ: همه چی امادس الان میانا
اجوما: بله همه چی امادست
تهیونگ: ممنون
اجوما: ا/ت میشه وسایل هارو بزاری رو میز
ا/ت: چشم
وسایلارو گذاشتم روپمیز همه چی عالی بود و شیشه های الکل و شراب رو گذاشتم با لیوان خب همه چی اماده بود
میا هم اومد که زنگ زدن احتمالا مهمون ها بودن
من و میا و اجوما کنار وایستادیم و سرمونو خم کردیم
جیمین: سلام هیونگ
تهیونگ: سلام
کوک: چه عجب یادی از ما کردی
جین: ورد واید هند سامتون اومد
تهیونگ: بشنید باید باهاتون حرف بزنم
ا/ت تو ذهنش راستش استرس داشتم اخه پلو رو من پخته بودم
همه نشستن سر میز که دیدم قیافه های همشون بهم ریخته شد😳
که تهیونگ اعصبانی شد و گفت اینو کدوم هرزه پوخته هاااااااااااااا
راستش ترسیدم اما اروم دستمو بردم بالا و سرمو انداختم پایین و گفتم
ا/ت: م... ن
یهو دیدم کهه...
خماری😑😑
شرط
فالو: 10
لایک: 5
کامنت: 3
(این گروه سه نفرس)
ا/ت: سلام
سونگ مین: هیییییدختر بلاخره جواب دادی
ا/ت: ببخشید رفتم یه اردو
سونگ وان: چه اردویی
ا/ت: این شخصیه شاید نتونیم چند وقت همو ببینیم
سونگ مین: ای بابا ای چه اوردوییه
ا/ت: بچه ها بعدا باهاتون حرف میزنم باید برم
سونگ مین و سونگ وان: اوکی بای
ا/ت: بای
باشدم رفتم لباسمو پوشیدم و رفتم پایین
اجوما: دخترم میشه کمکم کنی
ا/ت: حتما چه کاری
اجوما: پلو هترو بزاری توی ظرف ها
ا/ت: چششم
10مین یعد
ا/ت: اجوما تموم شد
اجوما: دستت درد نکنه میای بریم چندتا شیشه الکل و شراب بیاریم
ا/ت: باشه بیاید بریم
با اجوما رفتیم از اوی انباری چندتا شیشه الکل و شراب اوردیم
احوما: دستت درد نکنه.... پول اضافه مونده؟؟ ٠
ا/ت: اره مونده
که دیدیم ارباب اومد پایین
تعظینم
تهیونگ: همه چی امادس الان میانا
اجوما: بله همه چی امادست
تهیونگ: ممنون
اجوما: ا/ت میشه وسایل هارو بزاری رو میز
ا/ت: چشم
وسایلارو گذاشتم روپمیز همه چی عالی بود و شیشه های الکل و شراب رو گذاشتم با لیوان خب همه چی اماده بود
میا هم اومد که زنگ زدن احتمالا مهمون ها بودن
من و میا و اجوما کنار وایستادیم و سرمونو خم کردیم
جیمین: سلام هیونگ
تهیونگ: سلام
کوک: چه عجب یادی از ما کردی
جین: ورد واید هند سامتون اومد
تهیونگ: بشنید باید باهاتون حرف بزنم
ا/ت تو ذهنش راستش استرس داشتم اخه پلو رو من پخته بودم
همه نشستن سر میز که دیدم قیافه های همشون بهم ریخته شد😳
که تهیونگ اعصبانی شد و گفت اینو کدوم هرزه پوخته هاااااااااااااا
راستش ترسیدم اما اروم دستمو بردم بالا و سرمو انداختم پایین و گفتم
ا/ت: م... ن
یهو دیدم کهه...
خماری😑😑
شرط
فالو: 10
لایک: 5
کامنت: 3
۲۱.۶k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.