مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟓
ویو کوک
رسیدیم کره که چمدونم رو برداشتم رفتم بیرون اصلا آروم نبودم زخمم تیر می کشید ولی مهم نبود الان ات مهم تره
اوفففففف اومد سوار ماشینم شم که تهیونگ گفت
÷جونگکوک امشب بیا باید بریم آمریکا من هیچوقت آماده میکنم نباید معتل کنیم وون هو ی عوضی ممکنه بلایی سر ات بیاره!
+اوک
÷پس منتظرم
+فقط
÷بگو
+میشه این پسره کای رو نبریم آخه سوسوله اتم ازش خوشش نمیاد
÷می دونم ولی مجبوریم ببریمش بهترین هکره فعلا
+اوفف باشه پس من می رم
÷راستی..
+بگو
÷به دکتر کانگ گفتم بیاد زخمت عوض کنه گفتم بگم مقاومت نکنی !
+تهیونگ آخه الان....
تهیونگ نداشت حرفم رو کامل بزنم گفت
÷به فکر خودت نیستی به فکر ات باش دلم نمیخواد اینجوری ببینتت
+خیله خب من می رم فعلا
÷فعلا
بعد سوار ماشین شدم حرکت کردم به سمت عمارتم (بچه ها کوک تنها ت عمارتش زندگی میکنه) ماشین دادم بادیگارد ها بذارن تو پارکینگ بعد رفتم به آجوشی گفتم که همه رو مرخس کنه هیچ خدمتکاری تو عمارت نباشه تا یک هفته بعد رفتم تو اتاقم در رو بستم رفتم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون لباسمو پوشیدم موهامو خشک کردم یه کم آب رسان زدم که آجوشی در زد گفت
!ارباب دکتر کانگ اومدن
+باشه الان میام
بعد رفتم طبقه ی پایین که دیدم دکتر کانگ نشستن
! سلام جناب جئون
+سلام دکتر کانگ
!شنیدم که تیر خوردین خدارو شکر چیزی نشد که؟!
+والا دستم که فعلا مهم نیست مهم اتمه الان گرگان گرفتن
!اووو که این طور(چشمک)
!بشینین زخمتون رو عوض کنم
+باشه
نشستم رو مبل که دکتر گفت لباسمو در آورم(منحرف نشین فقط داره زخمو عوض میکنه 😐)بعد ۱۰ مین پانسمان رو عوض کرد رفتم یه نودل خوردم لباسمو عوض کردم سوار لامبورگینی شدم راه افتادم طرف عمارت آقای کیم بعد از ۵۰ مین رسیدم ماشین گذاشتم تو حیاط رفتم تو که دیدم تهیونگ آمادس کای هم کنارش وایسا بود انگار منتظر من بودن رفتم تو و گفتم
+سلام
÷سلام آماده ای
+آره بریم
÷اوک
+مامان و بابات نیستن؟
÷نع رفتن کانادا مسافرت
+الان ات رو گرفتن بعد رفتن مسافرت
÷نمی تونم بهشون بگم مامانم که بفهمه در جا سکته میکنه بابام که ناراحتی قلبی داره خیله خب تموم شد؟! بریم؟
+آها اوک بریم
بعد رفتم سوار لیموزین شدم رفتم طرف جت ها یه جت مخصوص برداشتیم سوارش شدیم راه افتادیم طرف آمریکا که ات رو نجات بدیم.........
خماریییییی🦋🌚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟓
ویو کوک
رسیدیم کره که چمدونم رو برداشتم رفتم بیرون اصلا آروم نبودم زخمم تیر می کشید ولی مهم نبود الان ات مهم تره
اوفففففف اومد سوار ماشینم شم که تهیونگ گفت
÷جونگکوک امشب بیا باید بریم آمریکا من هیچوقت آماده میکنم نباید معتل کنیم وون هو ی عوضی ممکنه بلایی سر ات بیاره!
+اوک
÷پس منتظرم
+فقط
÷بگو
+میشه این پسره کای رو نبریم آخه سوسوله اتم ازش خوشش نمیاد
÷می دونم ولی مجبوریم ببریمش بهترین هکره فعلا
+اوفف باشه پس من می رم
÷راستی..
+بگو
÷به دکتر کانگ گفتم بیاد زخمت عوض کنه گفتم بگم مقاومت نکنی !
+تهیونگ آخه الان....
تهیونگ نداشت حرفم رو کامل بزنم گفت
÷به فکر خودت نیستی به فکر ات باش دلم نمیخواد اینجوری ببینتت
+خیله خب من می رم فعلا
÷فعلا
بعد سوار ماشین شدم حرکت کردم به سمت عمارتم (بچه ها کوک تنها ت عمارتش زندگی میکنه) ماشین دادم بادیگارد ها بذارن تو پارکینگ بعد رفتم به آجوشی گفتم که همه رو مرخس کنه هیچ خدمتکاری تو عمارت نباشه تا یک هفته بعد رفتم تو اتاقم در رو بستم رفتم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون لباسمو پوشیدم موهامو خشک کردم یه کم آب رسان زدم که آجوشی در زد گفت
!ارباب دکتر کانگ اومدن
+باشه الان میام
بعد رفتم طبقه ی پایین که دیدم دکتر کانگ نشستن
! سلام جناب جئون
+سلام دکتر کانگ
!شنیدم که تیر خوردین خدارو شکر چیزی نشد که؟!
+والا دستم که فعلا مهم نیست مهم اتمه الان گرگان گرفتن
!اووو که این طور(چشمک)
!بشینین زخمتون رو عوض کنم
+باشه
نشستم رو مبل که دکتر گفت لباسمو در آورم(منحرف نشین فقط داره زخمو عوض میکنه 😐)بعد ۱۰ مین پانسمان رو عوض کرد رفتم یه نودل خوردم لباسمو عوض کردم سوار لامبورگینی شدم راه افتادم طرف عمارت آقای کیم بعد از ۵۰ مین رسیدم ماشین گذاشتم تو حیاط رفتم تو که دیدم تهیونگ آمادس کای هم کنارش وایسا بود انگار منتظر من بودن رفتم تو و گفتم
+سلام
÷سلام آماده ای
+آره بریم
÷اوک
+مامان و بابات نیستن؟
÷نع رفتن کانادا مسافرت
+الان ات رو گرفتن بعد رفتن مسافرت
÷نمی تونم بهشون بگم مامانم که بفهمه در جا سکته میکنه بابام که ناراحتی قلبی داره خیله خب تموم شد؟! بریم؟
+آها اوک بریم
بعد رفتم سوار لیموزین شدم رفتم طرف جت ها یه جت مخصوص برداشتیم سوارش شدیم راه افتادیم طرف آمریکا که ات رو نجات بدیم.........
خماریییییی🦋🌚
۷.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.