p12
من ی مدت نبودم ببخشید ولی اگه میخاین متوجه پارت بشین پارت قبلی رو بخونین....
..................................................................................................
کوک:بچه ها شما برین اته میخواد بره دستشویی بعد میایم ......
.........................................(بعد از رفتن بچه ها تنها کوک و اته هستن)
ات:کوک لطفا نکن خیلی زشته (جدی)
کوک:منم بهت گفتم ک منم نمیتونم دارم خودمو اینجور زجر میدم(جدی ب تمام جدی ها)
(ادمین شوخیش گل کرده)(الان این وسط ادمین خودی میخوره میشینه سر جاش)(حیحی)
ات:جونگ کوک پاشو میخوام برم خونه(جدی حتی نگاهشم نمیکنه)
کوک:اته این وسط مشکل کیه منم؟ (با اخم نگاه میکنه)
ات:بیب مشکل منم!(خیلی منم رو کشید و باعث خشم کوک شد )
کوک:(دست اته رو با محکم ترین حالت ممکن گرفته...و میکشید دنبال خودش )
ات:نکن من با سفت گرفتن دستم نمیمیرم فقط......(سرش پایینه)
کوک:اته دهانتو باز کن وگرنه همین الان و همین ساعت ب فاکت میدم ..(خشم همراه با داد ولی خیلی دادش زیاد نیست)(افتادم یاد اهنگ سون هروز هر هفته هرثانیه ب فاکن میدم)حیح)
ات:جو..نگ..کوک میشه بزاری دامنمو بکشم پایین(سرش پایینه)(دوستان بد متوجه نشین اینجا چون اته نشسته بود رو پا کوک دامش رفته بو بالا و الان اینجوریه)
کوک: (خودش رفت از پشت دامن اته رو کشید پایین)
ات: و تنها حرفم اینه.....(دوباره سرش پایینه)
کوک:وقتی با من صحبت میکنی سرت رو پایین نگیر...
ات: من... ماهانم(دوباره سرش پایین بود)
کوک: مگه من نگفتم وقتی داری با من صحبت میکنی سرت رو بالا بگیر(اخم)(با دستش سر اته رو بالا گرفت و متوجه شد اته داره گریه میکنه)
ات:کوک ...من ...نمیخواستم .....اینجور بشه (گریه شدید)
کوک:چرا داری گریه میکنی....(اخم و نگرانی ولی نشون نداد و باعث میشد دخترک قصه ما فکر کنه پسر ما بی احساسه)
...............................................................................................
..................................................................................................
کوک:بچه ها شما برین اته میخواد بره دستشویی بعد میایم ......
.........................................(بعد از رفتن بچه ها تنها کوک و اته هستن)
ات:کوک لطفا نکن خیلی زشته (جدی)
کوک:منم بهت گفتم ک منم نمیتونم دارم خودمو اینجور زجر میدم(جدی ب تمام جدی ها)
(ادمین شوخیش گل کرده)(الان این وسط ادمین خودی میخوره میشینه سر جاش)(حیحی)
ات:جونگ کوک پاشو میخوام برم خونه(جدی حتی نگاهشم نمیکنه)
کوک:اته این وسط مشکل کیه منم؟ (با اخم نگاه میکنه)
ات:بیب مشکل منم!(خیلی منم رو کشید و باعث خشم کوک شد )
کوک:(دست اته رو با محکم ترین حالت ممکن گرفته...و میکشید دنبال خودش )
ات:نکن من با سفت گرفتن دستم نمیمیرم فقط......(سرش پایینه)
کوک:اته دهانتو باز کن وگرنه همین الان و همین ساعت ب فاکت میدم ..(خشم همراه با داد ولی خیلی دادش زیاد نیست)(افتادم یاد اهنگ سون هروز هر هفته هرثانیه ب فاکن میدم)حیح)
ات:جو..نگ..کوک میشه بزاری دامنمو بکشم پایین(سرش پایینه)(دوستان بد متوجه نشین اینجا چون اته نشسته بود رو پا کوک دامش رفته بو بالا و الان اینجوریه)
کوک: (خودش رفت از پشت دامن اته رو کشید پایین)
ات: و تنها حرفم اینه.....(دوباره سرش پایینه)
کوک:وقتی با من صحبت میکنی سرت رو پایین نگیر...
ات: من... ماهانم(دوباره سرش پایین بود)
کوک: مگه من نگفتم وقتی داری با من صحبت میکنی سرت رو بالا بگیر(اخم)(با دستش سر اته رو بالا گرفت و متوجه شد اته داره گریه میکنه)
ات:کوک ...من ...نمیخواستم .....اینجور بشه (گریه شدید)
کوک:چرا داری گریه میکنی....(اخم و نگرانی ولی نشون نداد و باعث میشد دخترک قصه ما فکر کنه پسر ما بی احساسه)
...............................................................................................
۱۰.۱k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.