Family members
پارت ۱
(این فیک واقعیت نداره)
ا/ت:( امروز با لیا و لایلا قرار گذاشتیم بریم خونه مامان اینا کوک کمکم کرد لباسام رو بپوشم و حرکت کردیم سمت خونه مامان و بابا..آخه حامله ام و بچمون دختره و با کوک اسمشو یونا گذاشتیم)
* بعد از احوال پرسی و نشستن رو مبل*
پ.ب/ک: ( بابابزرگ کوک) خب دخترم شنیدم حامله ای بچتون دختره یا پسر ( روبه کوک)
کوک: ( زیر لب) وای نه
ا/ت: امم باباجون هنوز معلوم نیستش
پ.ب/ک: آخه میگن معلوم شده؟ نکنه دختره؟
کوک: ( بابابزرگ فقط به فکر پسر بودن بچه فامیله که نسل مون یا نسلشون ادامه پیدا کنه)
کوک: آره ولی بخاطر اینکه یه سری نکات رو بهمون راجب بچه داری گفتن
لایا:یکمم ا/ت خسته شده امروز..همش کار میکرده
م.ب/ک:( مامان بزرگ کوک) بچه مگه نمیدونی نباید زیاد کار کنی..
لایلا: نه از اون کارا همش بیرون بودن و برای بچه خرید میکردن( خنده ضایع )
ب.پ/ک: شما دوتا که خفه شین شما دوتا دخترزاین..دیگه همینقدر دختر تو خانواده بسه!
کوک: شوگا و نامجون داشتن از عصبانیت میترکیدن البته حق ام دارن یهو ا/ت داد کشید*
ا/ت: آرهههه بچمم دخترههه و تووو هم هیچچچ غلطیییی نمیتونیی با بچم بکنییی
(این فیک واقعیت نداره)
ا/ت:( امروز با لیا و لایلا قرار گذاشتیم بریم خونه مامان اینا کوک کمکم کرد لباسام رو بپوشم و حرکت کردیم سمت خونه مامان و بابا..آخه حامله ام و بچمون دختره و با کوک اسمشو یونا گذاشتیم)
* بعد از احوال پرسی و نشستن رو مبل*
پ.ب/ک: ( بابابزرگ کوک) خب دخترم شنیدم حامله ای بچتون دختره یا پسر ( روبه کوک)
کوک: ( زیر لب) وای نه
ا/ت: امم باباجون هنوز معلوم نیستش
پ.ب/ک: آخه میگن معلوم شده؟ نکنه دختره؟
کوک: ( بابابزرگ فقط به فکر پسر بودن بچه فامیله که نسل مون یا نسلشون ادامه پیدا کنه)
کوک: آره ولی بخاطر اینکه یه سری نکات رو بهمون راجب بچه داری گفتن
لایا:یکمم ا/ت خسته شده امروز..همش کار میکرده
م.ب/ک:( مامان بزرگ کوک) بچه مگه نمیدونی نباید زیاد کار کنی..
لایلا: نه از اون کارا همش بیرون بودن و برای بچه خرید میکردن( خنده ضایع )
ب.پ/ک: شما دوتا که خفه شین شما دوتا دخترزاین..دیگه همینقدر دختر تو خانواده بسه!
کوک: شوگا و نامجون داشتن از عصبانیت میترکیدن البته حق ام دارن یهو ا/ت داد کشید*
ا/ت: آرهههه بچمم دخترههه و تووو هم هیچچچ غلطیییی نمیتونیی با بچم بکنییی
۱۹.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.