فیک عاشقی p22
ا.ت ویو: تا اومدم برگردم و پشتمو نگاه کنم که یهو یک چیزی محکم چسبید به کمرم . انقد با سرعت بغلم کرد که چند قدمی رو به جلو رفتم و نزدیک بود بیفتم .
همینطور که یکی از پشت دستاشو دورم حلقه کرده بود و سرشو به کمرم چسبونده بود سرمو به عقب برگردوندم و دیدم که جیناست .
واقعا تعجب کرده بودم آخه جینا هیچوقت انقدر احساسی باهام برخورد نمیکرد و فقط بلد بود مسخره بازی دربیاره از خودش.
همینجوری محکم چسبیده بود بهم . هایونم فقط با چشمای گرد شده از تعجب بهمون نگاه میکرد .
ا.ت: جینا چه خبرته بچه جان . نزدیک بود بیفتم و به باد برم .
جینا: بهتر منم از دستت راحت میشدم .
ا.ت: جینا مطمئنی حالت خوبه؟ خودتی؟ سرت به جایی نخورده؟ تب نداری؟
جینا: آرومتر بابا . چه خبرته نخیر معلومه که خودمم و سرمم به جایی نخورده و حالمم خوبه . فقط دلم برات تنگ شده بود.
ا.ت: هوم . خوبه ازاین به بعد بیشتر دلتنگ شو .
جینا: حالا که تو گفتی اصلا دیگه دلتنگت نمیشم .
ا.ت:(لبخند)
ا.ت ویو: اصلا حالم خوب نبود . تاحالا سر پریودی انقدر درد نداشتم. صب که رفتم دستشویی دیدم بله عادت ماهانه شدم .
دل و کمرم بدجور درد میکرد
حرف زدنم برام سخت بود به خاطر همون ترجیح دادم فقط لبخند بزنم . خیلی درد بدی بود .
ا.ت: راستی . جینا . تو میای . اردو؟
جینا: حالا چرا بخش بخش حرف میزنی؟ کدوم اردو؟
ا.ت: هایون . بهش توضیح بده .
جینا: هایون؟
ا.ت:(هایون اومد کنار ا.ت ایستاد) یادم رفت معرفی کنم . ایشون . دختر دایی بنده هستن هایون . و قراره . یک چندماهی رو شایدم تا آخر مدارس پیش من بمونه . هایون . ایشون جینا هستن دوست خول و چل بنده .
جینا: من خول و چلم بیشعور؟
ا.ت: ها راستی . هایون جان یادم رفت که بگم این جینای ما ادب هم ندارن .
هایون: (خنده)
جینا: ا.تتتتت من تورو میکشمتتت(با جیغ و فریاد)
ا.ت: (خنده)
ا.ت ویو: واقعا نا نداشتم باهاش بحث کنم . نمیدونم واقعا امروز چم شده فقط اصلا حوصله و اعصابم داغونه . کمرم خیلی درد میکنه دردش از دل تا کمرم ادامه داره . خیلی بده . دیگه نمیتونستم وایسم . رو به هایون و جینا گفتم .
ا.ت: میشه بریم داخل؟ حالم خوب نیست .
هایون: چیشدی ا.ت جونیم . حالت خوبه؟
جینا: باز چه مرگته دختر .
ا.ت: درد دارم . اتفاق ماهانه رخ داده . دارم از درد میمیرم . لطفا اگه میشه بریم داخل کلاس بشینیم و برای جینا هم اردو رو توضیح بدیم ؟
هایون: الهی من فدات نشم . باشه بریم .
جینا: عیب نداره . اتفاق میفته بیا بریم یکم بشین بهتر میشی .
ا.ت: امیدوارم.
تهیونگ ویو: به درخت تکیه داده بودم و به منظره زیبای روبه روم خیره شده بودم .
وقتی میدیدمش ناخودآگاه لبخند روی لبم میومد . آخه مگه این دختر چی داره که منو افسون خودش کرده .
داشتم همینجوری نگاهش میکردم که یک لحظه از روی لبخندی که زد متوجه حال بدش شدم .
یکم رفتم نزدیکتر که متوجه شدم چرا درد داره . خب .. من اطلاعات زیادی از دوران پریودی ندارم . الان چیکار میتونم براش انجام بدم ؟
باید از یک دختر اطلاعات بگیرم . خب اما کی؟ اصلا بگم دلیلم چیه.
اصلا بزار میزنم تو گوگل .
خب خوشحال شدم . گوگلم یک مشت چرت و پرت تحویل بنده داد .
حالا فعلا برم سرکلاس یک فکری به حال خودم میکنم.
رفتم داخل کلاس که دیدم ا.ت خیلی بیحال دستشو گذاشته رو میز و سرشم رو دستش .
کوکم فقط بهش خیره شده و گهگاهی باهم حرف میزنن و میخندن .
رفتم نشستم پشتشون .
بلاخره یک چیزی یادم اومد . اونم اینکه دخترا وقتی پریود میشن دوست پسراشون براشون شکلات و پشمکو اینجور خرت و پرتا میخرن .
تا اومدم بلند بشم و برم بوفه مدرسه که معلم اومد .
عیب نداره زنگ تفریح براش میخرم که فکر نکنم قبول کنه ولی حالا یک نقشه ای دارم .
امیدوارم قبول کنه . هوفف خدایا ببین با من چیکار میکنه این بندت .
وقتی میبینمش قلبم روی ده هزار میزنه که حس میکنم الانه که قش کنم این ....
ببخشید اگه کم شد . من خیلی طولانی تر نوشته بودم که ویگون نزاشت منم مجبور شدم نصفش کنم .
ایندفعه میخوام شرط بزارم😁
شرایط:
لایک:۳۵
کامنت:۴۵
همینطور که یکی از پشت دستاشو دورم حلقه کرده بود و سرشو به کمرم چسبونده بود سرمو به عقب برگردوندم و دیدم که جیناست .
واقعا تعجب کرده بودم آخه جینا هیچوقت انقدر احساسی باهام برخورد نمیکرد و فقط بلد بود مسخره بازی دربیاره از خودش.
همینجوری محکم چسبیده بود بهم . هایونم فقط با چشمای گرد شده از تعجب بهمون نگاه میکرد .
ا.ت: جینا چه خبرته بچه جان . نزدیک بود بیفتم و به باد برم .
جینا: بهتر منم از دستت راحت میشدم .
ا.ت: جینا مطمئنی حالت خوبه؟ خودتی؟ سرت به جایی نخورده؟ تب نداری؟
جینا: آرومتر بابا . چه خبرته نخیر معلومه که خودمم و سرمم به جایی نخورده و حالمم خوبه . فقط دلم برات تنگ شده بود.
ا.ت: هوم . خوبه ازاین به بعد بیشتر دلتنگ شو .
جینا: حالا که تو گفتی اصلا دیگه دلتنگت نمیشم .
ا.ت:(لبخند)
ا.ت ویو: اصلا حالم خوب نبود . تاحالا سر پریودی انقدر درد نداشتم. صب که رفتم دستشویی دیدم بله عادت ماهانه شدم .
دل و کمرم بدجور درد میکرد
حرف زدنم برام سخت بود به خاطر همون ترجیح دادم فقط لبخند بزنم . خیلی درد بدی بود .
ا.ت: راستی . جینا . تو میای . اردو؟
جینا: حالا چرا بخش بخش حرف میزنی؟ کدوم اردو؟
ا.ت: هایون . بهش توضیح بده .
جینا: هایون؟
ا.ت:(هایون اومد کنار ا.ت ایستاد) یادم رفت معرفی کنم . ایشون . دختر دایی بنده هستن هایون . و قراره . یک چندماهی رو شایدم تا آخر مدارس پیش من بمونه . هایون . ایشون جینا هستن دوست خول و چل بنده .
جینا: من خول و چلم بیشعور؟
ا.ت: ها راستی . هایون جان یادم رفت که بگم این جینای ما ادب هم ندارن .
هایون: (خنده)
جینا: ا.تتتتت من تورو میکشمتتت(با جیغ و فریاد)
ا.ت: (خنده)
ا.ت ویو: واقعا نا نداشتم باهاش بحث کنم . نمیدونم واقعا امروز چم شده فقط اصلا حوصله و اعصابم داغونه . کمرم خیلی درد میکنه دردش از دل تا کمرم ادامه داره . خیلی بده . دیگه نمیتونستم وایسم . رو به هایون و جینا گفتم .
ا.ت: میشه بریم داخل؟ حالم خوب نیست .
هایون: چیشدی ا.ت جونیم . حالت خوبه؟
جینا: باز چه مرگته دختر .
ا.ت: درد دارم . اتفاق ماهانه رخ داده . دارم از درد میمیرم . لطفا اگه میشه بریم داخل کلاس بشینیم و برای جینا هم اردو رو توضیح بدیم ؟
هایون: الهی من فدات نشم . باشه بریم .
جینا: عیب نداره . اتفاق میفته بیا بریم یکم بشین بهتر میشی .
ا.ت: امیدوارم.
تهیونگ ویو: به درخت تکیه داده بودم و به منظره زیبای روبه روم خیره شده بودم .
وقتی میدیدمش ناخودآگاه لبخند روی لبم میومد . آخه مگه این دختر چی داره که منو افسون خودش کرده .
داشتم همینجوری نگاهش میکردم که یک لحظه از روی لبخندی که زد متوجه حال بدش شدم .
یکم رفتم نزدیکتر که متوجه شدم چرا درد داره . خب .. من اطلاعات زیادی از دوران پریودی ندارم . الان چیکار میتونم براش انجام بدم ؟
باید از یک دختر اطلاعات بگیرم . خب اما کی؟ اصلا بگم دلیلم چیه.
اصلا بزار میزنم تو گوگل .
خب خوشحال شدم . گوگلم یک مشت چرت و پرت تحویل بنده داد .
حالا فعلا برم سرکلاس یک فکری به حال خودم میکنم.
رفتم داخل کلاس که دیدم ا.ت خیلی بیحال دستشو گذاشته رو میز و سرشم رو دستش .
کوکم فقط بهش خیره شده و گهگاهی باهم حرف میزنن و میخندن .
رفتم نشستم پشتشون .
بلاخره یک چیزی یادم اومد . اونم اینکه دخترا وقتی پریود میشن دوست پسراشون براشون شکلات و پشمکو اینجور خرت و پرتا میخرن .
تا اومدم بلند بشم و برم بوفه مدرسه که معلم اومد .
عیب نداره زنگ تفریح براش میخرم که فکر نکنم قبول کنه ولی حالا یک نقشه ای دارم .
امیدوارم قبول کنه . هوفف خدایا ببین با من چیکار میکنه این بندت .
وقتی میبینمش قلبم روی ده هزار میزنه که حس میکنم الانه که قش کنم این ....
ببخشید اگه کم شد . من خیلی طولانی تر نوشته بودم که ویگون نزاشت منم مجبور شدم نصفش کنم .
ایندفعه میخوام شرط بزارم😁
شرایط:
لایک:۳۵
کامنت:۴۵
۱۹.۱k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.