جی هو و جونگ کوک پارت ۴
رسیدیم جایی که بابد عکس بگیریم راننده همه چیزو برامون تاریف کرد و لباس منم داد من رفتم پوشیدم خیلی لختی بود اگه خیلی حرکت میکردم ممکن بود بدنم پیدا بشه جونگ کوک چیزایی که باید باهاشون عکس میگرفتم رو بهم داد بستنی بثد مگه تبلیق بستنی هم هست چقدر مزخزف من : باید با بستنی تبلیق کنیم :جونگ کوک اره باید بستنی رو تبلیق کنیم بعد این حرفش دستشو کرد تو موهاش خیلی جذابه خدااا من :میخام باهات راحت باشم کوک:باسه من که خوشحال میشم من:چرا این لباس کوک:نمد-_- من:اوکی من بلد بودم جطوری باید مدل باشم بلد بودم چطوری باید عکس بگیرم پس از این خوشحال بودم چون اکه بلد نبودم قشنگ ضایع میشدم .کوک:زبونتو بزار روی بستنی منم کجاشتم
از زبون کوک:چه زبونی داره میخام برم زبونسو گاز بگیرم دیگه کم کم تحملم داره تموم میشه اگه یکم دیگه اینجوری کنه میرم لباشو گاز میگیرم و میخورمبا زبونم لبمو خیس کردم و رفتم
از زبون جی هو :متوجه شدم که داشت جلوی خودش رو میگرفت اما متوجه نشدم برا چی کوک:میشه یکم چیز کنی یعنی بستنی رو چیز(منظورش این بود که یکم س.سی بخوره) من:متوحه شدم به خودت سخت نگیر گرفتم
از زبون کوکی :خیلی با هم فاصله نداشتیم کسی هم نبود یعنی خودمون دوتا بودیم سریع رفتم جلو و لبامو گذاشتم رو لباش و گاز میگرفتم و میخوردم
از زبون جی هو: یهو اومد جلو و لباشو گذاشت رو لبام دیگه همون موقع متوجه شدم عاشقش شدم برای همین همراهیش کردم لباشو از رو لبام برداشت کوک:با این حرکاتت دیوونم کردی من: تو هم همین طور کوک:تا همین یک ساعت پیش به عشق در نگاه اول اعتقاد نداشتم اما تو قبل اینکه حرفسو تموم کنه لبامو گذاشتم رو لباش و مک زدم
از زبون کوک :قبل اینکه حرفشو تموم کنه لباسو کذاشت رو لبام نمیخاستم به این فکر کنم مه از این کارش ناراحت بشم یا نه فقط لباشو میبوسیدم و گاز میکرفتم خیلی خوشال بودم که همراهی میکرد الان تو فضای سبز بودیم بلندش کردم بردمش توی خونه ای مه اونجا بود
قسط اذیت ندارم باید برم یکم وقت دیگه میام
از زبون کوک:چه زبونی داره میخام برم زبونسو گاز بگیرم دیگه کم کم تحملم داره تموم میشه اگه یکم دیگه اینجوری کنه میرم لباشو گاز میگیرم و میخورمبا زبونم لبمو خیس کردم و رفتم
از زبون جی هو :متوجه شدم که داشت جلوی خودش رو میگرفت اما متوجه نشدم برا چی کوک:میشه یکم چیز کنی یعنی بستنی رو چیز(منظورش این بود که یکم س.سی بخوره) من:متوحه شدم به خودت سخت نگیر گرفتم
از زبون کوکی :خیلی با هم فاصله نداشتیم کسی هم نبود یعنی خودمون دوتا بودیم سریع رفتم جلو و لبامو گذاشتم رو لباش و گاز میگرفتم و میخوردم
از زبون جی هو: یهو اومد جلو و لباشو گذاشت رو لبام دیگه همون موقع متوجه شدم عاشقش شدم برای همین همراهیش کردم لباشو از رو لبام برداشت کوک:با این حرکاتت دیوونم کردی من: تو هم همین طور کوک:تا همین یک ساعت پیش به عشق در نگاه اول اعتقاد نداشتم اما تو قبل اینکه حرفسو تموم کنه لبامو گذاشتم رو لباش و مک زدم
از زبون کوک :قبل اینکه حرفشو تموم کنه لباسو کذاشت رو لبام نمیخاستم به این فکر کنم مه از این کارش ناراحت بشم یا نه فقط لباشو میبوسیدم و گاز میکرفتم خیلی خوشال بودم که همراهی میکرد الان تو فضای سبز بودیم بلندش کردم بردمش توی خونه ای مه اونجا بود
قسط اذیت ندارم باید برم یکم وقت دیگه میام
۲۳.۹k
۰۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.