معشوقه مافیا
چند ماه بعد از زبان ات
دیگه همه چیز خوب شده عاشق کوک شدم اصلا فکرشو نمیکردم یه روزی عاشق همچین آدمی بشم کوک بابا و داداشم رو آزاد کرد ولی دورادور زیر نظر دارتشون برای اینکه نتونن از هم جدامون کنن کوک فرستادشون امریکا البته من باهاشون تلفنی حرف میزنم هر بار هم بهم میگن از جونکوک فاصله بگیر آخه چرا به قول تهیونگ هر چقدر هم بد و آدم کش باشه به کسی که دوسش داره صدمه نمیزنه تو اتاق بودم و با یه کتاب خودمو سر گرم کرده بودم که دیدم کوک اومد داخل
+سلاممممم پریدم بغلش
_سلام عشقم چطوری
+مرسی تو که خوب باشی منم خوبم از بغلش بیرون اومدم
_کتاب میخوندی؟
+اره حوصلم سر رفته بود گفتم یکم خودمو سر گرم کنم
_خوبه منم کتاب خوندنو دوس دارم بعد بیا با هم بریم کتابخونه چند تا کتاب بهت بدم خودم که اونا رو خیلی دوست دارم مطمئنم تو هم ازشون خوشت میاد
+حتی بیشتر از من دوسشون داری🥺🥺
_بیبی من هیچکسو هیچ چیزو به اندازه تو دوست ندارم
بعد بغل کردیم همو رفتیم پایین شام خوردیم و بعد رفتیم کتابخونه ..
دیگه همه چیز خوب شده عاشق کوک شدم اصلا فکرشو نمیکردم یه روزی عاشق همچین آدمی بشم کوک بابا و داداشم رو آزاد کرد ولی دورادور زیر نظر دارتشون برای اینکه نتونن از هم جدامون کنن کوک فرستادشون امریکا البته من باهاشون تلفنی حرف میزنم هر بار هم بهم میگن از جونکوک فاصله بگیر آخه چرا به قول تهیونگ هر چقدر هم بد و آدم کش باشه به کسی که دوسش داره صدمه نمیزنه تو اتاق بودم و با یه کتاب خودمو سر گرم کرده بودم که دیدم کوک اومد داخل
+سلاممممم پریدم بغلش
_سلام عشقم چطوری
+مرسی تو که خوب باشی منم خوبم از بغلش بیرون اومدم
_کتاب میخوندی؟
+اره حوصلم سر رفته بود گفتم یکم خودمو سر گرم کنم
_خوبه منم کتاب خوندنو دوس دارم بعد بیا با هم بریم کتابخونه چند تا کتاب بهت بدم خودم که اونا رو خیلی دوست دارم مطمئنم تو هم ازشون خوشت میاد
+حتی بیشتر از من دوسشون داری🥺🥺
_بیبی من هیچکسو هیچ چیزو به اندازه تو دوست ندارم
بعد بغل کردیم همو رفتیم پایین شام خوردیم و بعد رفتیم کتابخونه ..
۱۴.۳k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.