یک قدم پیش، یک قدم به عقب،
یک قدم پیش، یک قدم به عقب،
حالِ من وقتِ دیدنت این است!
حالِ سربازِ بینوایی که
رو به هر سمت و سو کند مین است
.
از بساطِ منِ شکستهفروش
نگذر این قدر بی تفاوت و سرد
چیزی از من بخر، خیالت جمع!
قیمتِ دلْشکسته پایین است
.
ﺣﺎﻝِ ﻣﺎ ﺭﺍ نپرﺱ! ﺑﯽ ﺗو ﺧﺮﺍﺏ
_ﻣﺜﻞِ ﭼﺸﻤﺎﻥِ ﺩﺍﺋﻢﺍلخمرت_
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺍﺻﻠﯽ، ﻏﻤﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ...حیف،
ﺟﻨﺲِ ﺍﺣﻮﺍﻝِ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ چین ﺍست!
.
دستْگرمیِ چشم ِسگدارت،
استخوان استخوان جویده شدم
"روزِ بازی" چه بر سرم آید
اگر امروز "روزِ تمرین" است!؟
.
تا که تعبیرِ خوابهایم را
مو به مو بشنوم، شبی بردار
روسری را، که در پریشانی
گیسوانِ تو ابنِ سیرین است
.
باز کن بالهای پنجره را،
بس که زل زد به آسمان دق کرد
زنگِ در ناله میکند، بشتاب!
گوشِ دیوارِ خانه سنگین است
.
باز در انتظارِ دیدارت
کوچه را جرعه جرعه نوشیدم
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ تهنشینِ آن باشی،
تلخیِ انتظار شیرین است...
مجید آژ
#شعر
حالِ من وقتِ دیدنت این است!
حالِ سربازِ بینوایی که
رو به هر سمت و سو کند مین است
.
از بساطِ منِ شکستهفروش
نگذر این قدر بی تفاوت و سرد
چیزی از من بخر، خیالت جمع!
قیمتِ دلْشکسته پایین است
.
ﺣﺎﻝِ ﻣﺎ ﺭﺍ نپرﺱ! ﺑﯽ ﺗو ﺧﺮﺍﺏ
_ﻣﺜﻞِ ﭼﺸﻤﺎﻥِ ﺩﺍﺋﻢﺍلخمرت_
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺍﺻﻠﯽ، ﻏﻤﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ...حیف،
ﺟﻨﺲِ ﺍﺣﻮﺍﻝِ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ چین ﺍست!
.
دستْگرمیِ چشم ِسگدارت،
استخوان استخوان جویده شدم
"روزِ بازی" چه بر سرم آید
اگر امروز "روزِ تمرین" است!؟
.
تا که تعبیرِ خوابهایم را
مو به مو بشنوم، شبی بردار
روسری را، که در پریشانی
گیسوانِ تو ابنِ سیرین است
.
باز کن بالهای پنجره را،
بس که زل زد به آسمان دق کرد
زنگِ در ناله میکند، بشتاب!
گوشِ دیوارِ خانه سنگین است
.
باز در انتظارِ دیدارت
کوچه را جرعه جرعه نوشیدم
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ تهنشینِ آن باشی،
تلخیِ انتظار شیرین است...
مجید آژ
#شعر
۳۷۳
۲۲ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.