پیش تو مانده است پارت ۸
_متوجه نمیشم
€پسر خودتو به خریت نزن همون که باهاش قرار میزاری مگه چی برات کم گذاشتم که به این سمت رفتی ؟
_ربطی به این نداره پیدا من عاشقشم حداقل اون عشق علاقه ای که شما بهم نورزیدین و بهم هديه داد
€هع پسره گستاخ
_من حرفی ندارم با اجازه
تهیونگ خواست به سمت در بره که با داد پدرش دوباره روی صندلی نشست
€بتمرگ سرجات فردا باهاش بهم میزنی پس فردا هم عروسیت برگزار میشه
_چی داری میگی؟ کم اذیتم کردی ؟ حداقل بزار توی این یه مورد خودم تصمیم بگیرم
پدر پست فطرت تهیونگ انگار که چیزی نشنیده باشه ادامه حرفش رو زد
€با دختر عموت ازدواج میکنی اون برای شرکتمون خیلی خوبه فردا موقعی که بهت زنگ زدم باهاش بهم زده باشی
_من اینکارو نمیکنم
تهیونگ به سمت در رفت و دستگیره رو توی دستش گرفت
€تهیونگ ... یا کاری که گفتم رو میکنی یا اون پسره رو میکشم قسم میخورم که این کارو میکنم خودت که میدونی انجامش میدم مثل آب خوردن میمونه ... درست مثل مادرت
تهیونگ با یاد آوری بخت سیاهش دستگیره رو محکم فشرد
€همین الانش هم دوتا بادیگارد جلوی خونش منتظر دستور من برای کشتنشن ولی خواستم بهت رحم کنم و رفتن اون پسر رو به عهده ی خودت بزارم ،یا میکشمش یا کاری که گفتم رو میکنی
تهیونگ با بغض ته گلوش و چشمای اشکی جواب داد
.......
لایک؟
€پسر خودتو به خریت نزن همون که باهاش قرار میزاری مگه چی برات کم گذاشتم که به این سمت رفتی ؟
_ربطی به این نداره پیدا من عاشقشم حداقل اون عشق علاقه ای که شما بهم نورزیدین و بهم هديه داد
€هع پسره گستاخ
_من حرفی ندارم با اجازه
تهیونگ خواست به سمت در بره که با داد پدرش دوباره روی صندلی نشست
€بتمرگ سرجات فردا باهاش بهم میزنی پس فردا هم عروسیت برگزار میشه
_چی داری میگی؟ کم اذیتم کردی ؟ حداقل بزار توی این یه مورد خودم تصمیم بگیرم
پدر پست فطرت تهیونگ انگار که چیزی نشنیده باشه ادامه حرفش رو زد
€با دختر عموت ازدواج میکنی اون برای شرکتمون خیلی خوبه فردا موقعی که بهت زنگ زدم باهاش بهم زده باشی
_من اینکارو نمیکنم
تهیونگ به سمت در رفت و دستگیره رو توی دستش گرفت
€تهیونگ ... یا کاری که گفتم رو میکنی یا اون پسره رو میکشم قسم میخورم که این کارو میکنم خودت که میدونی انجامش میدم مثل آب خوردن میمونه ... درست مثل مادرت
تهیونگ با یاد آوری بخت سیاهش دستگیره رو محکم فشرد
€همین الانش هم دوتا بادیگارد جلوی خونش منتظر دستور من برای کشتنشن ولی خواستم بهت رحم کنم و رفتن اون پسر رو به عهده ی خودت بزارم ،یا میکشمش یا کاری که گفتم رو میکنی
تهیونگ با بغض ته گلوش و چشمای اشکی جواب داد
.......
لایک؟
۲.۷k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.