نظر فراموش نشه*-*
❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎
㋛︎بخاطر پول فروخته شدم ㋛︎
𝔓𝔞𝔯𝔱⁸
جونگ کوک:جیمین مکه نیومده بودی اب بخوری؟
جیمین:عا یادم رفت انقدر این بانو زیبا بود که اب از سرم پرید
جونگ کوک:خوب الان من یاد آوری کردم برو بخور
جیمین: الان میرم میخورم با نوی زیبا یک دقیقه وایسید زود میرم اب بخورم بیام
ا.ت
تا اومدم بگم باش جونگ کوک پرید وسط انگار این بشر کرم دارههه نمیزاره حرف بزنم -_-
جونگ کوک: ا.ت کار داره باید بره به کاراش برسه مگه نه ات؟
ا.ت
میخواستم بگم نه من کاری ندارم که با چشماش بهم فهموند که اگر بگم نه امشب شب خوبی ندارم
تا اومدم بگم اره کار دارم جیمین پرید وسط حرفم کلا خانوادگی مرض دارن نمیزارن ادم حرف بزنه-_-
جیمین:واو پس اسمت ا.ت چه اسم زیبایی
ا.ت:ممنون
ا.ت
وای بالاخره کمرشون تموم شد گذاشتن حرفمو بزنم
جیمین:واییییی صدات چه کیوت
جونگ کوک:ا.ت کارت دیر میشه هاا؟
ا.ت:عا اره من دیگه باید برم ببخشید
ا.ت
تا اومدم برم جیمین دستمو گرفت
تا دیدار بعدی خوشحال شدم از آشنایی باهات خانم ا.ت بعد یه چشمک زد به جونگ کوک نگاه کردم دیدم قرمز شده زود دستم از دستش کشیدم تا اتفاقی برا نیوفته مثل جن رفتم تو اتاقم....
جونگ کوک
ا.ت داشت میرفت که جیمین دستشو گرفت با این کارش خیلی عصبی شدم نمد چرا طوری عصبی شدم که ا.ت هم فهمید
جیمین:هی پسر عمو یه دختر به این خوشگلی تو خونه داشتی بعد به ما نمیگفتی
جونگ کوک:چرا باید میگفتم؟
جیمین:چقدر دادی تا اینکه گرفتیش
جونگ کوک:به تو ربطی نداره
جیمین:عه بگو دیگه نامرد
جونگ کوک:گفتم به تو ربطی نداره
جیمین:اصلا مهم نیست هر چقدر که دادی من بیشترشو میدم نظرت چیه
جونگ کوک:چی داری میگی عوضی ا.ت فروختی نیست
جیمین: عا اگر فروختی نیست پس تو جا خریدیش هومم؟
جونگ کوک:چون من با تو فرق دارم
جیمین:اون وقت تو با من چه فرقی داری؟
جونگ کوک:من ا.تو دوست دارم ولی تو فقط اونو برای کار های کثیفت میخوای
جیمین:عا منظورت خوشگذرونی عا درست گفتی واقعا هیکلش حیفه
جونگ کوک:ببند او دهنتو عوضی
جیمین:ببینم تو میترسی بلایی که سر یورا اومد برای ا.ت هم اتاق بیوفته؟
جونگ کوک:نه
جیمین: دروغ میگی میترسی
جونگ کوک:اره میترسم
جیمین:هه پسر عموی قشنگم یورا خودش خواست که سرنوشتش این طوری بشه
جونگ کوک: اون نمی خواست تو با کثیف بازی هات سرنوشتشو خراب کردی....
ᏢᏬᏒᏢᏝᎬ+ᏕᏝᎬᎬᏢ
❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎
㋛︎بخاطر پول فروخته شدم ㋛︎
𝔓𝔞𝔯𝔱⁸
جونگ کوک:جیمین مکه نیومده بودی اب بخوری؟
جیمین:عا یادم رفت انقدر این بانو زیبا بود که اب از سرم پرید
جونگ کوک:خوب الان من یاد آوری کردم برو بخور
جیمین: الان میرم میخورم با نوی زیبا یک دقیقه وایسید زود میرم اب بخورم بیام
ا.ت
تا اومدم بگم باش جونگ کوک پرید وسط انگار این بشر کرم دارههه نمیزاره حرف بزنم -_-
جونگ کوک: ا.ت کار داره باید بره به کاراش برسه مگه نه ات؟
ا.ت
میخواستم بگم نه من کاری ندارم که با چشماش بهم فهموند که اگر بگم نه امشب شب خوبی ندارم
تا اومدم بگم اره کار دارم جیمین پرید وسط حرفم کلا خانوادگی مرض دارن نمیزارن ادم حرف بزنه-_-
جیمین:واو پس اسمت ا.ت چه اسم زیبایی
ا.ت:ممنون
ا.ت
وای بالاخره کمرشون تموم شد گذاشتن حرفمو بزنم
جیمین:واییییی صدات چه کیوت
جونگ کوک:ا.ت کارت دیر میشه هاا؟
ا.ت:عا اره من دیگه باید برم ببخشید
ا.ت
تا اومدم برم جیمین دستمو گرفت
تا دیدار بعدی خوشحال شدم از آشنایی باهات خانم ا.ت بعد یه چشمک زد به جونگ کوک نگاه کردم دیدم قرمز شده زود دستم از دستش کشیدم تا اتفاقی برا نیوفته مثل جن رفتم تو اتاقم....
جونگ کوک
ا.ت داشت میرفت که جیمین دستشو گرفت با این کارش خیلی عصبی شدم نمد چرا طوری عصبی شدم که ا.ت هم فهمید
جیمین:هی پسر عمو یه دختر به این خوشگلی تو خونه داشتی بعد به ما نمیگفتی
جونگ کوک:چرا باید میگفتم؟
جیمین:چقدر دادی تا اینکه گرفتیش
جونگ کوک:به تو ربطی نداره
جیمین:عه بگو دیگه نامرد
جونگ کوک:گفتم به تو ربطی نداره
جیمین:اصلا مهم نیست هر چقدر که دادی من بیشترشو میدم نظرت چیه
جونگ کوک:چی داری میگی عوضی ا.ت فروختی نیست
جیمین: عا اگر فروختی نیست پس تو جا خریدیش هومم؟
جونگ کوک:چون من با تو فرق دارم
جیمین:اون وقت تو با من چه فرقی داری؟
جونگ کوک:من ا.تو دوست دارم ولی تو فقط اونو برای کار های کثیفت میخوای
جیمین:عا منظورت خوشگذرونی عا درست گفتی واقعا هیکلش حیفه
جونگ کوک:ببند او دهنتو عوضی
جیمین:ببینم تو میترسی بلایی که سر یورا اومد برای ا.ت هم اتاق بیوفته؟
جونگ کوک:نه
جیمین: دروغ میگی میترسی
جونگ کوک:اره میترسم
جیمین:هه پسر عموی قشنگم یورا خودش خواست که سرنوشتش این طوری بشه
جونگ کوک: اون نمی خواست تو با کثیف بازی هات سرنوشتشو خراب کردی....
ᏢᏬᏒᏢᏝᎬ+ᏕᏝᎬᎬᏢ
❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎
۴۱.۱k
۲۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.