«When he was your friend's brother»
«When he was your friend's brother»
«part_⁶»
م/ا: خوبه من دیگه برم دور غذام
ات: برو
(قطع کرد)
ات: خب میرم دور غذا لیا توهم بیا کمکم
لیا: باشه
جونگکوک ویو
حتما ات خسته میشه ولی اشکال نداره حداقل غذاش و میخوریم
جونگکوک: خب
تهیونگ: خب
جونگکوک: هیچی
تهیونگ: بریم داخل ماهم
جونگکوک: بریم
ماهم رفتیم داخل و نشستیم گیم بزنیم
جونگکوک: خب شوگا هیونگ بیا اینجا ببینم
شوگا: بیخیال چرا من
جونگکوک: تو هیچوقت بازی نمیکنی
شوگا: باش
جونگکوک: اگه باختی برای من شیرموز میخری
شوگا: اوکی
شروع کردیم بازی کردن انگار هیونگ نمیخواد من ببرم اوکی
(15مین بعد)
جونگکوک: یسسسسسس من بردمم
شوگا: یااا فقط یدونه
جونگکوک: نخیرم 2بسته میخوام
شوگا: باش
ات: غذا آمادس بیاید
تهیونگ: بلاخره
همه رفتیم نشستیم سر میز و شروع کردیم
نامجون: خیلی خوشمزه است
ات:(خنده)
که گوشیه ات دوباره زنگ خورد و سری جواب داد
ات ویو
خوشحال شدم خوششون اومده گوشم زنگ خورد دیدمش خوشحال شدم سری جواب دادم
ات: یااا اوپا سلام
سوهو: سلام ات خوبی
ات: بله تو خوبی
سوهو:منم خوبم امم من میخواستم ببینمت خیلی وقته ندیدمت
ات: منم همینطور الان با دوستم و داداشش و دوستای داداشش اومدیم ساخل فردا برمیگرید
سوهو: اوو.... پس میخوای فردا شان بریم بیرون
ات: بلهه
سوهو: کیوت
ات: همچنین
سوهو: خب پس من برم بای
ات: بای اوپا
(قطع کرد)
ات: لیا
لیا: کی بود
ات: اگه گفتی کی زنگ زد
لیا: کی
ات: سوهو
لیا : اوو
ات: آره
لیا: خوبه
ات: آره
جونگکوک ویو
که چی حالا باید یگه ایشش غذامو خوردم و رفتم تو اتاق خودم
جونگکوک: امشب دارم برات
شب
غذامونو که خوردیم همه رفتن فیلم نگاه کنند ولی منو ات نرفتیم پس ات رفت بالاپشت سرش من رفتم و خواست درو ببنده که.....
خماری.... خب بچه ها 200 تایمون مبارک😁فردا براتون چند تا پارت میزارم برای 200 تایمون الان نمیتونم دیره😁مبارک
«part_⁶»
م/ا: خوبه من دیگه برم دور غذام
ات: برو
(قطع کرد)
ات: خب میرم دور غذا لیا توهم بیا کمکم
لیا: باشه
جونگکوک ویو
حتما ات خسته میشه ولی اشکال نداره حداقل غذاش و میخوریم
جونگکوک: خب
تهیونگ: خب
جونگکوک: هیچی
تهیونگ: بریم داخل ماهم
جونگکوک: بریم
ماهم رفتیم داخل و نشستیم گیم بزنیم
جونگکوک: خب شوگا هیونگ بیا اینجا ببینم
شوگا: بیخیال چرا من
جونگکوک: تو هیچوقت بازی نمیکنی
شوگا: باش
جونگکوک: اگه باختی برای من شیرموز میخری
شوگا: اوکی
شروع کردیم بازی کردن انگار هیونگ نمیخواد من ببرم اوکی
(15مین بعد)
جونگکوک: یسسسسسس من بردمم
شوگا: یااا فقط یدونه
جونگکوک: نخیرم 2بسته میخوام
شوگا: باش
ات: غذا آمادس بیاید
تهیونگ: بلاخره
همه رفتیم نشستیم سر میز و شروع کردیم
نامجون: خیلی خوشمزه است
ات:(خنده)
که گوشیه ات دوباره زنگ خورد و سری جواب داد
ات ویو
خوشحال شدم خوششون اومده گوشم زنگ خورد دیدمش خوشحال شدم سری جواب دادم
ات: یااا اوپا سلام
سوهو: سلام ات خوبی
ات: بله تو خوبی
سوهو:منم خوبم امم من میخواستم ببینمت خیلی وقته ندیدمت
ات: منم همینطور الان با دوستم و داداشش و دوستای داداشش اومدیم ساخل فردا برمیگرید
سوهو: اوو.... پس میخوای فردا شان بریم بیرون
ات: بلهه
سوهو: کیوت
ات: همچنین
سوهو: خب پس من برم بای
ات: بای اوپا
(قطع کرد)
ات: لیا
لیا: کی بود
ات: اگه گفتی کی زنگ زد
لیا: کی
ات: سوهو
لیا : اوو
ات: آره
لیا: خوبه
ات: آره
جونگکوک ویو
که چی حالا باید یگه ایشش غذامو خوردم و رفتم تو اتاق خودم
جونگکوک: امشب دارم برات
شب
غذامونو که خوردیم همه رفتن فیلم نگاه کنند ولی منو ات نرفتیم پس ات رفت بالاپشت سرش من رفتم و خواست درو ببنده که.....
خماری.... خب بچه ها 200 تایمون مبارک😁فردا براتون چند تا پارت میزارم برای 200 تایمون الان نمیتونم دیره😁مبارک
۲۱.۰k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.