🤎کوچولوی ما اونه🤎
ویو اوین
بلند شدم همه جا تاریک بود نور ماه روی صورتم بود گریه میکردم که ساینی و کوک اومدن پایین ساینی سریع اومد کنارم و با نگرانی فیک و عشوه
گفت: خوبی؟ چیزی شدع؟ عزیزم
هلش دادم: تو یکی خفه شو وای(صورتش پاک کرد
ساینی: ایییییی دستامم وایییی(الکی میگه)
اوین: دختر ما احمقیم؟ بخاطر تو کابوس دیدم که روانی شدم روانی
ساینی: با این کاری که کردی معلومه که روانی هستی کوکی کاری نمیکنی؟
کوک: اااا من....(ساینی رفت تو بغلش)
ساینی: مچم
خیلی درد میکنه (عشوه)
اوین: نه من دیگه نمیتونم عضو هشتم باشم من دیگه نمی...
کوک: اروم باش دیوونه نشو
(اعضا اومدن پایین)
جیمین: چی شده
جین: اوین گریه کردی
ته: ساینی چه اتفاقی افتاده؟
ساینی: میخواستم کمکش کنم ولی حولم داد و مچم بد پیش خورد
اوین: دروغ نگو(کم کم گریش میگیره) تو روی زانو های بودی لحظه اخر به فکرت رسید این کارو کنی فکر کردی ندیدم یه دیقه تکون نخوردی؟ اون در من به پات نگاه کردم خیلی دور تر از در بود (گریه) جای من پر شده تو یه گروه پسرونه یه دختر به زور جا شد دومی نداریم دیگه بخاطر این پنج سال ممنون ولی من دیگه نمیتونم باید از گروه برم
نامی داد: دیوونه نشو تو جایی نمیری
اوین: ببین، من جان پر شده ولم کنین نمیشه یا من یا اون
ساینی: واقعا دلتون میاد؟(مظلوم)(منظورش اینه که اون کهنه شده)
کوک از بغلش پرتش
میکنه بیرون: دیوونه شدی؟ ا.ون یه کالا نیس که قدیمی بشه ما عضو نهمی نیاز نداریم
جیمین: ما با همه مهربونیم ولی نه با کسایی
که با مردم مثل کالا رفتار میکنن ما واقعا به عضو نهم نیاز نداریم
جین: همین فردا برو درخواست جدایی ت از گروه رو بده تا کار دست ندادیم
هوپی: شایعه درست نکن تا شایعه درست نکنیم
شوگا: هایپ هنوز هیچ خبری پخش نکردم فقط بی سر صدا از گروه برو و این خاطره هارو با خودت ببر
کوک: شب بخیر(دست اوین رو میگیره و با اعضا میرم بالا توی راه رو وایسادن)
کوک دست دور صورت اوین میزاره: خوبی؟
اوین:.....
کوک کمرشو گرفت و بازم بغلش کرد: دیگه گریه نکن کسی جادو نمیگیره
ته رو به نامی: کوچولوی ما اونه دیگه مگه نه؟
نامی: شک نکن
همه اعضا بغلش کردن که متوجه حضور ساینی شدن...
(دو روزه تمام شد 😐
بلند شدم همه جا تاریک بود نور ماه روی صورتم بود گریه میکردم که ساینی و کوک اومدن پایین ساینی سریع اومد کنارم و با نگرانی فیک و عشوه
گفت: خوبی؟ چیزی شدع؟ عزیزم
هلش دادم: تو یکی خفه شو وای(صورتش پاک کرد
ساینی: ایییییی دستامم وایییی(الکی میگه)
اوین: دختر ما احمقیم؟ بخاطر تو کابوس دیدم که روانی شدم روانی
ساینی: با این کاری که کردی معلومه که روانی هستی کوکی کاری نمیکنی؟
کوک: اااا من....(ساینی رفت تو بغلش)
ساینی: مچم
خیلی درد میکنه (عشوه)
اوین: نه من دیگه نمیتونم عضو هشتم باشم من دیگه نمی...
کوک: اروم باش دیوونه نشو
(اعضا اومدن پایین)
جیمین: چی شده
جین: اوین گریه کردی
ته: ساینی چه اتفاقی افتاده؟
ساینی: میخواستم کمکش کنم ولی حولم داد و مچم بد پیش خورد
اوین: دروغ نگو(کم کم گریش میگیره) تو روی زانو های بودی لحظه اخر به فکرت رسید این کارو کنی فکر کردی ندیدم یه دیقه تکون نخوردی؟ اون در من به پات نگاه کردم خیلی دور تر از در بود (گریه) جای من پر شده تو یه گروه پسرونه یه دختر به زور جا شد دومی نداریم دیگه بخاطر این پنج سال ممنون ولی من دیگه نمیتونم باید از گروه برم
نامی داد: دیوونه نشو تو جایی نمیری
اوین: ببین، من جان پر شده ولم کنین نمیشه یا من یا اون
ساینی: واقعا دلتون میاد؟(مظلوم)(منظورش اینه که اون کهنه شده)
کوک از بغلش پرتش
میکنه بیرون: دیوونه شدی؟ ا.ون یه کالا نیس که قدیمی بشه ما عضو نهمی نیاز نداریم
جیمین: ما با همه مهربونیم ولی نه با کسایی
که با مردم مثل کالا رفتار میکنن ما واقعا به عضو نهم نیاز نداریم
جین: همین فردا برو درخواست جدایی ت از گروه رو بده تا کار دست ندادیم
هوپی: شایعه درست نکن تا شایعه درست نکنیم
شوگا: هایپ هنوز هیچ خبری پخش نکردم فقط بی سر صدا از گروه برو و این خاطره هارو با خودت ببر
کوک: شب بخیر(دست اوین رو میگیره و با اعضا میرم بالا توی راه رو وایسادن)
کوک دست دور صورت اوین میزاره: خوبی؟
اوین:.....
کوک کمرشو گرفت و بازم بغلش کرد: دیگه گریه نکن کسی جادو نمیگیره
ته رو به نامی: کوچولوی ما اونه دیگه مگه نه؟
نامی: شک نکن
همه اعضا بغلش کردن که متوجه حضور ساینی شدن...
(دو روزه تمام شد 😐
۲.۶k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.