اردیا پارت ۲۳
ارسلان:باشه بریم
دیاتا:ما میریم بستنی بخوریم
مامان:باشه
متین:نمیخواستم تنهاشون بزارم
خب من نیکاهم میایم
مامان:ما میریم ویلاه شام درست کنیم بعدش بیایین
ویلا
اردیا:باسه(پوکر)
دیانا
دور شدیم
ارسلان:متین مرض داری نمیزاری تنها باشیم
متین:خب حدست درسته
نیکا"یعنی اضافیم پس برم
دیانا:اا خفه شو بیا ببینم
نیکا:دیانا منو کشید پیشش
دیانا:تو گل منی چرا به خودت میگیری
ارسلان:آخه این دختر چقدر مهربونه
نیکا:راستی ارسلان رها
ارسلان :نمیخوام راجبش حرف بزنم
دیانا:یکم ناراحت شدم میخواستم بدونم
میشه تعریف کنی
ارسلان:بعدن خودم بهت میگم
دیانا:باشه
رفتیم بستنی خوردیم
برگشتیمنزدیک ویلا بودیم دستمو از دست ارسلان جدا کردم
ارسلان:چیکارمیکنی
دیانا:رسیدیم خونه
ارسلان:بلخره که عروس ننم میشی😅😅🤣
دیانا:خفهههههه
ارسلان:باشه بیا منو بزن دیگه🥲
دیانل:میزنمتا
ارسلان:غلط کردم
دیانا:عافرین
متین:آه زن زلیل
دیانا:زهرا جونت چطوره
متین:دیانا میدونی جدا شدم چرا میگی
دیانا:خل دلم خواست
متین دوید دنبالم منم دیودم نا رسید خونه
دیانا:متین نفس کم اوردم(نفس نفس)
متین:وای منم(نفس نفس)
ارنیکا:🤣ما ورزش کردیم
دیاتا:ما میریم بستنی بخوریم
مامان:باشه
متین:نمیخواستم تنهاشون بزارم
خب من نیکاهم میایم
مامان:ما میریم ویلاه شام درست کنیم بعدش بیایین
ویلا
اردیا:باسه(پوکر)
دیانا
دور شدیم
ارسلان:متین مرض داری نمیزاری تنها باشیم
متین:خب حدست درسته
نیکا"یعنی اضافیم پس برم
دیانا:اا خفه شو بیا ببینم
نیکا:دیانا منو کشید پیشش
دیانا:تو گل منی چرا به خودت میگیری
ارسلان:آخه این دختر چقدر مهربونه
نیکا:راستی ارسلان رها
ارسلان :نمیخوام راجبش حرف بزنم
دیانا:یکم ناراحت شدم میخواستم بدونم
میشه تعریف کنی
ارسلان:بعدن خودم بهت میگم
دیانا:باشه
رفتیم بستنی خوردیم
برگشتیمنزدیک ویلا بودیم دستمو از دست ارسلان جدا کردم
ارسلان:چیکارمیکنی
دیانا:رسیدیم خونه
ارسلان:بلخره که عروس ننم میشی😅😅🤣
دیانا:خفهههههه
ارسلان:باشه بیا منو بزن دیگه🥲
دیانل:میزنمتا
ارسلان:غلط کردم
دیانا:عافرین
متین:آه زن زلیل
دیانا:زهرا جونت چطوره
متین:دیانا میدونی جدا شدم چرا میگی
دیانا:خل دلم خواست
متین دوید دنبالم منم دیودم نا رسید خونه
دیانا:متین نفس کم اوردم(نفس نفس)
متین:وای منم(نفس نفس)
ارنیکا:🤣ما ورزش کردیم
۱۱.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.