@rose scenario
تو به عنوان به خدمتکار توی خونه ی یه مافیا کار میکنی هنوز رئیستو ندیدی و بخاطر اون شایعه معروف واقعا هم دلت نمیخواد ببینیش همه میگن اون یه شیطانه درسته که همه اینو میگن ولی تو به پول احتیاج داری پس نمیتونی این کار رو فقط بخاطر یه شایعه ول کنی
همونطور که داشتی اتاق رئیست رو تمیز میکردی صدای باز شدن در حموم رو شنیدی سرجات خشکت زد و نفست توی سینه حبس شد.
با صدای عمیق و گیرایی گفت تو باید خدمتکار جدید باشی به طرفش چرخیدی اما سرت رو بالا نیاوردی
به من نگاه کن وقتی باهات حرف میزنم آروم سرت رو بالا آوردی و نگاهش کردی موهای سیاهش خیس بود و روی پیشونیش ریخته بود. با چشمهای سیاهش به تو خیره شد.
به بدن عضلانیش نگاه کردی حوله ای که پوشیده بود به طرز خطرناکی پایین اومده بود. همونطور که به سمتت میومد نیشخندی زد و گفت:
هیچکس به من نگفته بود تو انقدر خوشگلی لاو درست مثل یه فرشته
همونطور که داشتی اتاق رئیست رو تمیز میکردی صدای باز شدن در حموم رو شنیدی سرجات خشکت زد و نفست توی سینه حبس شد.
با صدای عمیق و گیرایی گفت تو باید خدمتکار جدید باشی به طرفش چرخیدی اما سرت رو بالا نیاوردی
به من نگاه کن وقتی باهات حرف میزنم آروم سرت رو بالا آوردی و نگاهش کردی موهای سیاهش خیس بود و روی پیشونیش ریخته بود. با چشمهای سیاهش به تو خیره شد.
به بدن عضلانیش نگاه کردی حوله ای که پوشیده بود به طرز خطرناکی پایین اومده بود. همونطور که به سمتت میومد نیشخندی زد و گفت:
هیچکس به من نگفته بود تو انقدر خوشگلی لاو درست مثل یه فرشته
۴۹۶
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.