عنوان:تک پارتی از ساتورو گوجو
عنوان:تک پارتی از ساتورو گوجو
متن:ا/ت سنسه، به تازگی معلم جوجوتسو شده بود او به تازگی در دانشگاه جوجوتسو درس میداد و همه اونو یه معلم خوب و یه رفیق عالی میدونستن و خیلی براش احترام قائل بودن ا/ت یه معلم پایه شوخ و خوش خنده بود و کاملا یه معلم عالی برای بچه ها بود اون حتی با دانش اموزای گوجو دوست بود ایتادوری و مگومی خیلی با شوخی ها و کارهای ا/ت سنسه پایه بودن و همین شد که گوجو کم کم عاشق ا/ت شد یه روز بعد از شکست دادن یک نفرین و نجات جون یک دختر بچه به دست نوبارا و ا/ت به یه کافه ی شیک که بوی نسکافه اونجا میپیچید رفتن و گوجو توی راه کافه هعی زبون میریخت و مسخره بازی در میورد تا لبخند شیرین ا/ت رو ببینه ا/ت هم میخندید و مگومی
هم از کرم ریزی های گوجو خسته بود و از اونا جلو تر میرفت که از کرم ریزی های گوجو نمیره
رسیدن کافه و یه جا برای نشستن پیدا کردن سفارش نسکافه و قهوه و.... دادن
گوجو: من یهههه نسکافه و چیز کیک میقولم
ا/ت: من فقط قهوه لطفا
نوبارا: من یه کیک شکلاتی با گیلاس روش میخوام
مگومی: یه قهوه
ایتادوری : من یه چیز کیک میخورم با قهوه^^
همه شروع به خوردن کردن و اخرین تیکه چیز کیک رو گوجو در دهانش گزاشت و غورت داد و روبه ا/ت کرد گفت: هی ا/ت ساعت هشت شب تو کافه کاکیماسا میبینمت
و بدون هیچ حرف دیگه ای رفت ساعت ۶ بود و ا/ت با خودش کلنجار میرفت که بره یانه ولی اگر گوجو گفته باید بره پس یه حموم رفت و ۲۰ دقیقه دوش گرفت و یه لباس مشکی« عکس بالا» پوشید و عطر ملایمی زد و رفت به سمت رستوران که دم در کافه گوجو رو دید و باهم به داخل کافه رفتن
ا/ت : چه کافه بزرگ وشیکی گوجو سان !!!
گوجو: اره خیلی بزرگه!!! ام بیا یه میز خوب رزرو کردم اینجاس
ا/ت: وایی خدا لازم به زحمت نبود گوجو سان
گوجو: اوه بیخیال ا/ت چان بفرما بشین ^^
گوجو صندلی رو برای ا/ت عقب کشید تا ا/ت بشینه و خودشم روبه رو ا/ت نشست و گوجو به محظ اینکه نشست یه کیک نسکافه ای کیوت اوردن و روش نوشته بود تولدت مبارک ا/ت چان
ا/ت حسابی غافلگیر شد
ا/ت: وایی گوجو سان لازم به زحمت نبوددددد تولد منو از کجاااا میدووونید « با داد نگفت با ذوق گفت»
گوجو: ما اینیم دیگه راستی یه سوال دارم دوست دارم بدونم که میخوایی مال من باشی اوجوساما؟
ا/ت : نمیدونم چی بگم بله....بلههه ....گوجووووو«با ذوق و بغضی تو گلو از خوشحالیت»
و همه نگاها به سمت گوجو و ا/ت رفت و همه دست و جیغ و هورا میزدن و گوجو هم لبای ا/ت رو بوسید
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍💙
متن:ا/ت سنسه، به تازگی معلم جوجوتسو شده بود او به تازگی در دانشگاه جوجوتسو درس میداد و همه اونو یه معلم خوب و یه رفیق عالی میدونستن و خیلی براش احترام قائل بودن ا/ت یه معلم پایه شوخ و خوش خنده بود و کاملا یه معلم عالی برای بچه ها بود اون حتی با دانش اموزای گوجو دوست بود ایتادوری و مگومی خیلی با شوخی ها و کارهای ا/ت سنسه پایه بودن و همین شد که گوجو کم کم عاشق ا/ت شد یه روز بعد از شکست دادن یک نفرین و نجات جون یک دختر بچه به دست نوبارا و ا/ت به یه کافه ی شیک که بوی نسکافه اونجا میپیچید رفتن و گوجو توی راه کافه هعی زبون میریخت و مسخره بازی در میورد تا لبخند شیرین ا/ت رو ببینه ا/ت هم میخندید و مگومی
هم از کرم ریزی های گوجو خسته بود و از اونا جلو تر میرفت که از کرم ریزی های گوجو نمیره
رسیدن کافه و یه جا برای نشستن پیدا کردن سفارش نسکافه و قهوه و.... دادن
گوجو: من یهههه نسکافه و چیز کیک میقولم
ا/ت: من فقط قهوه لطفا
نوبارا: من یه کیک شکلاتی با گیلاس روش میخوام
مگومی: یه قهوه
ایتادوری : من یه چیز کیک میخورم با قهوه^^
همه شروع به خوردن کردن و اخرین تیکه چیز کیک رو گوجو در دهانش گزاشت و غورت داد و روبه ا/ت کرد گفت: هی ا/ت ساعت هشت شب تو کافه کاکیماسا میبینمت
و بدون هیچ حرف دیگه ای رفت ساعت ۶ بود و ا/ت با خودش کلنجار میرفت که بره یانه ولی اگر گوجو گفته باید بره پس یه حموم رفت و ۲۰ دقیقه دوش گرفت و یه لباس مشکی« عکس بالا» پوشید و عطر ملایمی زد و رفت به سمت رستوران که دم در کافه گوجو رو دید و باهم به داخل کافه رفتن
ا/ت : چه کافه بزرگ وشیکی گوجو سان !!!
گوجو: اره خیلی بزرگه!!! ام بیا یه میز خوب رزرو کردم اینجاس
ا/ت: وایی خدا لازم به زحمت نبود گوجو سان
گوجو: اوه بیخیال ا/ت چان بفرما بشین ^^
گوجو صندلی رو برای ا/ت عقب کشید تا ا/ت بشینه و خودشم روبه رو ا/ت نشست و گوجو به محظ اینکه نشست یه کیک نسکافه ای کیوت اوردن و روش نوشته بود تولدت مبارک ا/ت چان
ا/ت حسابی غافلگیر شد
ا/ت: وایی گوجو سان لازم به زحمت نبوددددد تولد منو از کجاااا میدووونید « با داد نگفت با ذوق گفت»
گوجو: ما اینیم دیگه راستی یه سوال دارم دوست دارم بدونم که میخوایی مال من باشی اوجوساما؟
ا/ت : نمیدونم چی بگم بله....بلههه ....گوجووووو«با ذوق و بغضی تو گلو از خوشحالیت»
و همه نگاها به سمت گوجو و ا/ت رفت و همه دست و جیغ و هورا میزدن و گوجو هم لبای ا/ت رو بوسید
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍💙
۸.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.