𝒫𝒶𝓇𝓉4
𝒫𝒶𝓇𝓉4
چندساعت بود بودداشتم بهش میزدم من به نفس نفس افتاده بودم ولی اون حتی یه تکونم نخورد اون خیلی قوی شده شلاق روانداختم زمین ورفتم
میاویو:
چندساعت بود داشت بهم میزد بعدرفت احمق فکرکرده من با اینکارا التماسش میکنم ولی نه من بااین کارا ازپادرنمیام هه
فلش بک به چندساعت بعد :
یه مردقدبلند که بهش میخورد 24یا25سالش باشه اومدتو ودستاموباز کرد
مرد:زودپاشو وبیا دنبالم
میا:باشه
رفتم دنبالش که رسیدیم به یه درسیاه که گفت
مرد:برو حموم وآماده شو چنددست لباس هست توکمد میری میپوشی بعد میای توسالن فهمیدی یا نه؟
میا:باشه فهمیدم
رفت بیرون منم رفتم یه حموم 10دقیقه ای گرفتم واومدم بیرون
کمدوباز کردم یدونه لباس برداشتم وپوشیدم بعدموهاموخشک کردم بعدیبعدیادم افتاد که اون مردگفت برم توسالن آخه من چطوری برم سالن وقتی نمیدونم این خونه چی به چی ولی خوب شاید پیداش کردم
چندساعت بود بودداشتم بهش میزدم من به نفس نفس افتاده بودم ولی اون حتی یه تکونم نخورد اون خیلی قوی شده شلاق روانداختم زمین ورفتم
میاویو:
چندساعت بود داشت بهم میزد بعدرفت احمق فکرکرده من با اینکارا التماسش میکنم ولی نه من بااین کارا ازپادرنمیام هه
فلش بک به چندساعت بعد :
یه مردقدبلند که بهش میخورد 24یا25سالش باشه اومدتو ودستاموباز کرد
مرد:زودپاشو وبیا دنبالم
میا:باشه
رفتم دنبالش که رسیدیم به یه درسیاه که گفت
مرد:برو حموم وآماده شو چنددست لباس هست توکمد میری میپوشی بعد میای توسالن فهمیدی یا نه؟
میا:باشه فهمیدم
رفت بیرون منم رفتم یه حموم 10دقیقه ای گرفتم واومدم بیرون
کمدوباز کردم یدونه لباس برداشتم وپوشیدم بعدموهاموخشک کردم بعدیبعدیادم افتاد که اون مردگفت برم توسالن آخه من چطوری برم سالن وقتی نمیدونم این خونه چی به چی ولی خوب شاید پیداش کردم
۱.۹k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.