فیک آقای خشن قسمت ۶۳
جون کوک دید ماریسا درباز نمیکنه
در شکوند و داخل دختره ای احمق در چراااا قفل کردی ماریسا گفت به تو ربطی داره هوم
برو به اون دختره برس جون کوک عصبی شد و گفت خفه شو ماریسا گفت برو بیرون
جون کوک ماریسا رو از لباس اش گرفت پرت کرد بیرون ماریسا گفت مگه من حیوان ام
جون کوک گفت اره تو حیوانی رفت سراغ دفتر خاطرات اش ماریسا گفت دست نزن شخصی عه جون کوک هلش داد سرش خورد به کمد بلند شد تا دفتر بگیراز جون کوک برد بالا دفتر رو ماریسا هم محکم زد توی گوش جون کوک و جونکوک هم زدش
کوکی مثل اسلاید سوم نگاهشون کرد ماریسا با گریه رفت پیش آنوشا کوچولو و بغلش کرد که ببره خونه قبلا خودش جون کوک دوید اتاق آنوشا کوچولو و گفت حق نداری آنوشا رو ببریش خودت تنها برو
در شکوند و داخل دختره ای احمق در چراااا قفل کردی ماریسا گفت به تو ربطی داره هوم
برو به اون دختره برس جون کوک عصبی شد و گفت خفه شو ماریسا گفت برو بیرون
جون کوک ماریسا رو از لباس اش گرفت پرت کرد بیرون ماریسا گفت مگه من حیوان ام
جون کوک گفت اره تو حیوانی رفت سراغ دفتر خاطرات اش ماریسا گفت دست نزن شخصی عه جون کوک هلش داد سرش خورد به کمد بلند شد تا دفتر بگیراز جون کوک برد بالا دفتر رو ماریسا هم محکم زد توی گوش جون کوک و جونکوک هم زدش
کوکی مثل اسلاید سوم نگاهشون کرد ماریسا با گریه رفت پیش آنوشا کوچولو و بغلش کرد که ببره خونه قبلا خودش جون کوک دوید اتاق آنوشا کوچولو و گفت حق نداری آنوشا رو ببریش خودت تنها برو
۳.۵k
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.