وقتی لباساشونو میپوشی

سناریو

درخواستی ...
وقتی لباساشونو میپوشی...
------------------------------
نامی
با دیدنت لبخند میزنه
نامی:فک کنم لباسای من به تو بیشتر میاد
با شنیدن این حرفش تاپ و شلوارک خرگوشیتو میگیری بالا..
ا/ت:اگ اینطوره فک کنم لباسای منم به تو بیاد ی امتحان کن..
نامی:(در حال فرار کردن)نه مرسی

---------------------
جین
جین وارد اتاق میشه و میبینه لباسشو پوشیدی و جلو اینه به خودت نگاه میکنی..
جین:......
ا/ت:خوشکل شدم؟
جین:.......
ا/ت:چته؟
جین در حالی ک سرشو ب نشونه ی تاسف تکون میده و از اتاق بیرون میره
جین:کم حقمو خوردی حالا دیگه بیا شورتمم بپوش تعارف نکن ...

--------------------
یونگی
یونگی وارد اتاق میشه و بهت نگاه میکنه..
برمیگردی سمتش..:ببخشید خواستم غافلگیرت کنم ...میدونم روی لباسات حساسی...
یونگی:من روی قلبمم حساس بودم ولی تو اومدی برداشتیش واسه خودت...من چیزی بهت گفتم؟(ادمین مرد)
و از اتاق میره بیرون و تو رو با دهن بازت تنها میزاره...
-----------------------
هوپی
هوپی:این شلوار کارگو سبزه رو میبینی...؟ترکیب این با این لباس لش قرمزه و کلاه ابیم خیلی قشنگ میشه ...این کفشای ال استار زرد کنارشون بپوش...این گردنبند قلب بنفشه هم کنارشون محشر میشه..
کلافه زل میزنی بش:ایش..لباس مشکی نداری...؟
هوپی:نبابا مشکی چیه تا وقتی اینهمه رنگ قشنگ هست چرا مشکی؟(مادرم به روایت متن)
کلاه ابیه رو برمیداره و به زور میکنه سرت..
هوپی:ببین چ بهت میاد
چهره ی اخموت رو دید و لپتو محکم کشید :البته اگه قیافتو اینقد تخمی نگیری..

-----------------------
جیمین
ا/ت:یا جیمینا لباسات چقد گشاده...یا چته؟....
جییمین(با فین فین):نمیدونی چقد خوشحالم ک یکی کوچیک تر من پیدا شده ا/ت...
ا/ت:......

-----------------------
تهیونگگ
تهیونگ(خرذوق):خییلییییی بهت میاد ا/ت..
زیر بغل لباسو بو میکنی..
ا/ت:اخرین بار کی شستیش اوپا؟

-----------------------
کوکی
ا/ت:کوکی بهم میاد؟
کوک( داره سعی میکنه خندشو بپوشونه):اره عزیزم خیلییییی بهت میاد ..
ا/ت:پ چرا داری میخندی؟
کوکی:هیچی...میای بریم بیرون ی دوری بزنیم؟
ا/ت:اره حتما
رفتین بیرون و کنار ساحل قدم زدین..
ا/ت:نمیدونم چرا مردم اینقد بهم نگاه میکنن...زیادی خوشکل شدمم؟
کوک:اره عزیزم لباسا من خیلی بهت میاد..
کوک در واقعا بهت نگفت ک شلوارو برعکس پوشیدی و کل مردم توی این مدت داشتن بهت میخندیدن