پارت سه
از زبون راوی
بلاخره اون دونفر شروع کردن ولی تا خواستن پاس بدن هیونجین پربد و توپ و گرفت و پاس داد به ا/ت( چی فکر کردید بچم بازیش خوبه قربونش برم😏👍) ا/ت توپ و گرفت و رفت سمت حلقه و هیچنجین خودش رو ریون به حلقه ا/ت توپ و پاس داد به هیونجین و هیونجین یدونه پرش بلند زد و دستشو گرفت به حلقه گلش زد( عکس حرکته رو میذارم ) این کار هیونجین باعث شد که پشم هایه ا/ت بریزه و بره تو شوک
+ برا اولین بار میگم بهت ای جان ای جان ( دست میزنم)
_ هه تازه کجاش و دیدی کوچولو ( از اون خنده کشاش که عکسشو گزاشتم زد)
+ یاااااا چند بار بگم من کوچولو نیستم
_ هر چقدر هم بگی تو واسه من کوچولو هستی کوچولو ( اینم میگه و میره)
+ یاااااا خیلی رو مخهههههه
مربی: خسته نباشید بچها می تونید برید
همه رفتن سمت رخکن تا لباساشون رو عوض کنن
که همون موقع یکی از دانش آموز هایه پسر روبه بقیه پسرا گفت پایه اید بریم یواشکی رخکن دخترا پسرا هم همه قبول کردن
از دید هیون
_داشتم لباسام رو عوض میکردم که یهو میهو گفت ( میهو همون پسرست) پایه اید بریم رخکن دخترا منم یکی دلم شیطونی میخواست پس قبول کردم همه راه اوفتادیم سمت رخکن دخترا رفتیم داخل که چشمم اوفتاده به یه دختره که پشتش به من بود لامصب چه اندامی داشت بهم روشو کرد این ور باوزم نمیشه این
ا/ت بود چقدر خوش اندامه لعنتی یهو صدا جیغ یه دختر اومد که دیدم لیسا بود رفیق ا/ت
$ جیغغغغغ شماها اینجا چکار میکنید
+ یاخداااا هول هایه فراری گمشید
ا/ت لباسشو سریع پوشیدو همه رو از رخکن پ ت کرد و برد پیش مدیر
_ تو ذهن هیونجین ( هه ما که بدنش و دیدیم بعدشم مدیر نمی تونه به من چیزی بگه چون پدر من می تونه با یه بشکن مدیر و از مدرسه پرت کنه بیرون)
از دید مهیا وقتی دیدم پسرا اومدن تو رخکن دخترا سریع لباسمو پوشیدم بردمشون دفتر مدیر
+ اقایه پارک اینها داشتن بدن مارو دید میزدن
یهو دیدم هیونجین تو گوشم گفت
_ ولی وژدانن اندام خوبی داری( با یه پوزخند گفت)
+ خفه شو مرتیکه
+ آقای پارک من میرم سر کلاس ( با عصبانیت گفت)
ویو بعد از مدرسه از دید مهیا
رفتم سوار موتورش شدم که برم خونه که یهو یکی....
بلاخره اون دونفر شروع کردن ولی تا خواستن پاس بدن هیونجین پربد و توپ و گرفت و پاس داد به ا/ت( چی فکر کردید بچم بازیش خوبه قربونش برم😏👍) ا/ت توپ و گرفت و رفت سمت حلقه و هیچنجین خودش رو ریون به حلقه ا/ت توپ و پاس داد به هیونجین و هیونجین یدونه پرش بلند زد و دستشو گرفت به حلقه گلش زد( عکس حرکته رو میذارم ) این کار هیونجین باعث شد که پشم هایه ا/ت بریزه و بره تو شوک
+ برا اولین بار میگم بهت ای جان ای جان ( دست میزنم)
_ هه تازه کجاش و دیدی کوچولو ( از اون خنده کشاش که عکسشو گزاشتم زد)
+ یاااااا چند بار بگم من کوچولو نیستم
_ هر چقدر هم بگی تو واسه من کوچولو هستی کوچولو ( اینم میگه و میره)
+ یاااااا خیلی رو مخهههههه
مربی: خسته نباشید بچها می تونید برید
همه رفتن سمت رخکن تا لباساشون رو عوض کنن
که همون موقع یکی از دانش آموز هایه پسر روبه بقیه پسرا گفت پایه اید بریم یواشکی رخکن دخترا پسرا هم همه قبول کردن
از دید هیون
_داشتم لباسام رو عوض میکردم که یهو میهو گفت ( میهو همون پسرست) پایه اید بریم رخکن دخترا منم یکی دلم شیطونی میخواست پس قبول کردم همه راه اوفتادیم سمت رخکن دخترا رفتیم داخل که چشمم اوفتاده به یه دختره که پشتش به من بود لامصب چه اندامی داشت بهم روشو کرد این ور باوزم نمیشه این
ا/ت بود چقدر خوش اندامه لعنتی یهو صدا جیغ یه دختر اومد که دیدم لیسا بود رفیق ا/ت
$ جیغغغغغ شماها اینجا چکار میکنید
+ یاخداااا هول هایه فراری گمشید
ا/ت لباسشو سریع پوشیدو همه رو از رخکن پ ت کرد و برد پیش مدیر
_ تو ذهن هیونجین ( هه ما که بدنش و دیدیم بعدشم مدیر نمی تونه به من چیزی بگه چون پدر من می تونه با یه بشکن مدیر و از مدرسه پرت کنه بیرون)
از دید مهیا وقتی دیدم پسرا اومدن تو رخکن دخترا سریع لباسمو پوشیدم بردمشون دفتر مدیر
+ اقایه پارک اینها داشتن بدن مارو دید میزدن
یهو دیدم هیونجین تو گوشم گفت
_ ولی وژدانن اندام خوبی داری( با یه پوزخند گفت)
+ خفه شو مرتیکه
+ آقای پارک من میرم سر کلاس ( با عصبانیت گفت)
ویو بعد از مدرسه از دید مهیا
رفتم سوار موتورش شدم که برم خونه که یهو یکی....
۲.۹k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.