ᴀᴛᴛʀᴀᴄᴛɪᴠᴇ ᴄʟᴀꜱꜱᴍᴀᴛᴇ p10
مدیر: تهیونگ پسرم ساکت شو
ته: آخه
مدیر: تهیونگ
ته: باشه
جیهون: فقط بخاطر اینکه روی میزش نشستم منو کتک زد و از پنجره پرتم کرد پایین
ات: ولی تو مثل گراز داشتی کرم میریختی
جیهون: دروغ میگه
ات: مگه مثل تو عم
مدیر: باشه تهیونگ تو تا دو روز اخراجی
ته: چییی؟
جیهون: واتتت؟
مدیر: چیه؟
جیهون: حداقل دو هفته
مدیر: نمیشه
ات: امروز میتونه مدرسه باشه؟
مدیر: بله
ته: موش کور پیر *آروم*
مدیر: چیزی گفتی؟
ته: نه
بلند شدم رفتم سمت کلاس ات هم پشت سرم اومد
ات: ته یواش تر راه برو
ته: چی؟ چی؟
ات: یواش تر راه برو
ته: نه قبلش
ات: ته؟
ته: آره از این به بعد همین جوری صدام کن
ات: باشه
رفتیم تو کلاس معلمم اومد داشت توضیح میداد و ات به چپش هم نبود
ته: شماره داییت رو بده
ات: باشه
شماره جو رو گرفتم و معلمم حرفاش تموم شد
جیهون: هعی خدا عجب روزگاریه مگه نه ات
ات: نه
لیا: ات چیکارا میکنی
ات: بیکارم
لیا: خوبه بیا بعد مدرسه بریم خرید
ات: میخوای منو به قتل برسونی؟
لیا: یااااا نه
ات: باشه میام
زنگ زدم به جو تا ماجرا امروز رو براش تعریف کنم
جو ویو:
نشسته بودم رو مبل با کنترل ور میرفتم که میسوکی اومد
میسوکی: دایی آبجی کِی میاد؟
دایی: من چه میدونم
میسوکی: باشه
رفت تو اتاقش منم رفتم تو اتاقم به آیینه اتاقم نگاه کردم چه زود شکمم چاق شده
از چند زاویه مختلف شکمم رو نگاه کردم
واقعا چاق شدم
دیگه نمیشه باید رژیم بگیرم من از الان دیگه رژیمم
میسوکی: دایی بیا چیپس آوردم بخوریم
دایی: من نمیخورم
حالا چند تا چیپس که آدم رو چاق نمیکنه بهتره برم بخورم تا میسوکی ناراحت نشده
درسته من فقط برای ناراحت نشدن میسوکی میرم و چیپس میخورم (آره به جون عمت😂)
رفتم چیپس بخورم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود
دایی: ها چته؟ مزاحمی؟ بزی؟ تو اصلا آدمی؟ نکنه مافیایی بخدا من هیچی ندارم بجز شرت و لباس
ته: بابا منم فازت خوشه؟
دایی: عه خرسی تو مافیایی من عمرا ات رو به یه مافیا بدم
ته: شمارت رو از ات گرفتم توهم زدی؟
دایی: نه بابا خواستم فاز فیلم خارجی بگیرم
ته: اوکی بزار تعریف کنم چی شد تو مدرسه
*تعریف کرد*
دایی: به تو میگن مرد اصلا داش خودمی از پشت گوشی بوس پس کلت من چاکرتم برادر
ته: نمیدونم چطور ولی روش هات داره جواب میده
دایی: معلومه که میده من استاد چینگسوفو هستم
ته: استاد چی؟
دایی: چینگسوفو
ته: این دیگه چیه؟
دایی: هنوز بچهای برات خوب نیست
ته: اوک باید قطع کنم
دایی: به سلامت خرسی
ته: بای
این خرسی هم کارش رو بلده
خوب الان یکم ورزش میکنم
خواستم حرکت پروانه برم که دستم خورد به پنکه ( سقف کوتاه بود و دایی دراز🤌🏻🗿)
دایی: آیییییییییی اوف اوف اوف آخخخخخخ
میسوکی: داری میمیری
دایی: دستم شکستتتتتت
میسوکی: زنگ بزنم تعمیر کار؟
دایی: چرا؟
میسوکی: دستت رو تعمیر کنن
دایی: تو چقدر خنگی
میسوکی: اصلا به چپم
چه بی تربیت شده خداروشکر پنکه رو دور کم بود دستم قطع نشد
هعی خدا بهتره بخوابم بعدا میرم بیرون ورزش میکنم
ته: آخه
مدیر: تهیونگ
ته: باشه
جیهون: فقط بخاطر اینکه روی میزش نشستم منو کتک زد و از پنجره پرتم کرد پایین
ات: ولی تو مثل گراز داشتی کرم میریختی
جیهون: دروغ میگه
ات: مگه مثل تو عم
مدیر: باشه تهیونگ تو تا دو روز اخراجی
ته: چییی؟
جیهون: واتتت؟
مدیر: چیه؟
جیهون: حداقل دو هفته
مدیر: نمیشه
ات: امروز میتونه مدرسه باشه؟
مدیر: بله
ته: موش کور پیر *آروم*
مدیر: چیزی گفتی؟
ته: نه
بلند شدم رفتم سمت کلاس ات هم پشت سرم اومد
ات: ته یواش تر راه برو
ته: چی؟ چی؟
ات: یواش تر راه برو
ته: نه قبلش
ات: ته؟
ته: آره از این به بعد همین جوری صدام کن
ات: باشه
رفتیم تو کلاس معلمم اومد داشت توضیح میداد و ات به چپش هم نبود
ته: شماره داییت رو بده
ات: باشه
شماره جو رو گرفتم و معلمم حرفاش تموم شد
جیهون: هعی خدا عجب روزگاریه مگه نه ات
ات: نه
لیا: ات چیکارا میکنی
ات: بیکارم
لیا: خوبه بیا بعد مدرسه بریم خرید
ات: میخوای منو به قتل برسونی؟
لیا: یااااا نه
ات: باشه میام
زنگ زدم به جو تا ماجرا امروز رو براش تعریف کنم
جو ویو:
نشسته بودم رو مبل با کنترل ور میرفتم که میسوکی اومد
میسوکی: دایی آبجی کِی میاد؟
دایی: من چه میدونم
میسوکی: باشه
رفت تو اتاقش منم رفتم تو اتاقم به آیینه اتاقم نگاه کردم چه زود شکمم چاق شده
از چند زاویه مختلف شکمم رو نگاه کردم
واقعا چاق شدم
دیگه نمیشه باید رژیم بگیرم من از الان دیگه رژیمم
میسوکی: دایی بیا چیپس آوردم بخوریم
دایی: من نمیخورم
حالا چند تا چیپس که آدم رو چاق نمیکنه بهتره برم بخورم تا میسوکی ناراحت نشده
درسته من فقط برای ناراحت نشدن میسوکی میرم و چیپس میخورم (آره به جون عمت😂)
رفتم چیپس بخورم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود
دایی: ها چته؟ مزاحمی؟ بزی؟ تو اصلا آدمی؟ نکنه مافیایی بخدا من هیچی ندارم بجز شرت و لباس
ته: بابا منم فازت خوشه؟
دایی: عه خرسی تو مافیایی من عمرا ات رو به یه مافیا بدم
ته: شمارت رو از ات گرفتم توهم زدی؟
دایی: نه بابا خواستم فاز فیلم خارجی بگیرم
ته: اوکی بزار تعریف کنم چی شد تو مدرسه
*تعریف کرد*
دایی: به تو میگن مرد اصلا داش خودمی از پشت گوشی بوس پس کلت من چاکرتم برادر
ته: نمیدونم چطور ولی روش هات داره جواب میده
دایی: معلومه که میده من استاد چینگسوفو هستم
ته: استاد چی؟
دایی: چینگسوفو
ته: این دیگه چیه؟
دایی: هنوز بچهای برات خوب نیست
ته: اوک باید قطع کنم
دایی: به سلامت خرسی
ته: بای
این خرسی هم کارش رو بلده
خوب الان یکم ورزش میکنم
خواستم حرکت پروانه برم که دستم خورد به پنکه ( سقف کوتاه بود و دایی دراز🤌🏻🗿)
دایی: آیییییییییی اوف اوف اوف آخخخخخخ
میسوکی: داری میمیری
دایی: دستم شکستتتتتت
میسوکی: زنگ بزنم تعمیر کار؟
دایی: چرا؟
میسوکی: دستت رو تعمیر کنن
دایی: تو چقدر خنگی
میسوکی: اصلا به چپم
چه بی تربیت شده خداروشکر پنکه رو دور کم بود دستم قطع نشد
هعی خدا بهتره بخوابم بعدا میرم بیرون ورزش میکنم
۸.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.