از بوی تو، از چشم هایت، از تنت رفتم
از بوی تو، از چشم هایت، از تنت رفتم
از چشم های خیس بر پیراهنت رفتم
رفتم! رها کردم کنارت شعر خواندن را
زیر پتو و زیر لب هی فحش دادن را
.
.
هستی! ولی تنها میان بسته ی قرصم
هستی که من از عکس تو هی چیز میپرسم
از رقص های شرقی و تند تنت با من
از یادگاری ماندن پیراهنت با من ↓
میپرسم و تنها جوابت خنده ای تلخ است
گاهی همین که توی عکست زنده ای تلخ است...
هستی! ولی شب ها در آغوش کسی دیگر
هی شعر میخوانی درِ گوش کسی دیگر
هی شعر میخوانی و من هی میخورم خود را
سر میروم توی خودم هی قید "لابد" را
کوهم! ولی یک شب برایت آب خواهم شد
از مستی ات در خواب تو پرتاب خواهم شد
سرخم! ولی رویم برایت زرد خواهد شد
هی داس و چکش بر تن من درد خواهد شد
خیسم میان گریه هایم روی هر عکست
امیّد بی تو لاجَرَم یک مــــرد خواهد شد!
خط میزنم از دفترم هر روز فردا را
خط میخورم از زنگ ِ تو این سوی دنیا را
این مرزهای آبی خونی که دوری را
این زنگ های خسته ی انگار زوری را
خط میخوری از شعرهایم، بغض من بد بود
امیّد تو دیگر کنار تو نخواهد بود...
خط میخوری از شعر هایم...
از چشم های خیس بر پیراهنت رفتم
رفتم! رها کردم کنارت شعر خواندن را
زیر پتو و زیر لب هی فحش دادن را
.
.
هستی! ولی تنها میان بسته ی قرصم
هستی که من از عکس تو هی چیز میپرسم
از رقص های شرقی و تند تنت با من
از یادگاری ماندن پیراهنت با من ↓
میپرسم و تنها جوابت خنده ای تلخ است
گاهی همین که توی عکست زنده ای تلخ است...
هستی! ولی شب ها در آغوش کسی دیگر
هی شعر میخوانی درِ گوش کسی دیگر
هی شعر میخوانی و من هی میخورم خود را
سر میروم توی خودم هی قید "لابد" را
کوهم! ولی یک شب برایت آب خواهم شد
از مستی ات در خواب تو پرتاب خواهم شد
سرخم! ولی رویم برایت زرد خواهد شد
هی داس و چکش بر تن من درد خواهد شد
خیسم میان گریه هایم روی هر عکست
امیّد بی تو لاجَرَم یک مــــرد خواهد شد!
خط میزنم از دفترم هر روز فردا را
خط میخورم از زنگ ِ تو این سوی دنیا را
این مرزهای آبی خونی که دوری را
این زنگ های خسته ی انگار زوری را
خط میخوری از شعرهایم، بغض من بد بود
امیّد تو دیگر کنار تو نخواهد بود...
خط میخوری از شعر هایم...
۱.۷k
۳۰ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.