Part:9
Part:9
کوک: دستشو کشیدم که به ا.ت نخوره ولی به پاش خورد
ا.ت: جیغغغغ(از درد بیهوش شد)
جیمین: برو عقب کوک وگرنه تورم میکشم
کوک: ا.تتتت میکشمت جیمین
در انباری باز شد و تهیونگ و نامجون اومدن تو
نامی: ا.تتت(داد)خودم میکشمت پارک جیمین
جیمین: هومم سه نفر به یه نفر عادلانس؟
کوک: دهنتو ببند
یه مشت زدم تو صورتش با لگد زد به پام یه قدم رفتم عقب که تهیونگ رفت سمتش و یقشو گرفت و مشت کوبش کرد
رفتم سمت ا.ت و دستاشو باز کردم
کوک: ا.ت ا.ت بیدارشو قربونت برم چیزی نیست فقط پات تیر خورده صورتش مثل گچ شده بود کل لباساش خونی شده بود نبضش ضعیف میزد خیلی خون از دست داده بود
کوک: نامجوننن(داد)
نامی: اینجام اینجام ا.ت خوب میشی(نگران)
کوک: یکاری کن نزار از دستش بدم(اشک میریخت)
نامی: کوک آروم باش خیلی ضعیف شده و خیلی خون از دست داده(بغض)
کوک: دِ لعنتی یکاری کن(داد و گریه)
ا.ت تو بغلم جون داد نبضش دیگه نمیزد دیگه نفس نمیکشید
کوک: ا...ا.ت ا.ته چشماتو باز کن لعنتی من دوست دارم(داد و گریه)
خیلی دیر شده بود ا.ت رو از دست دادم گریه میکردم و داد میکشیدم بلند شدم و جیمینو گرفتم
کوک: حروم.زاده خیالت راحت شد نه؟ (با داد و گریه)
جیمین: هه...ه..همینو...میخاستم...شاید...میمیرم.....ولی....همین...همینکه....ق...قبل....از.مرگم......عذاب....کشیدنتو...د....دیدم.....کافیه(بزور حرف میزد)
کوک: میکشمت لعنتی میکشمت(داد و گریه)
انقد با مشت زدم تو صورتش که کل دستام خون آلود شده بود
تهیونگ: کوک بسه مرده
کوک: چرا چرا چرااا(داد) چرا هروقت میخام خوش باشم دلیل خوشحالیمو از دست میدم چرا(بغض و گریه).....
.........................................................................................................
پارتبعدیپارتآخریه🙂
کوک: دستشو کشیدم که به ا.ت نخوره ولی به پاش خورد
ا.ت: جیغغغغ(از درد بیهوش شد)
جیمین: برو عقب کوک وگرنه تورم میکشم
کوک: ا.تتتت میکشمت جیمین
در انباری باز شد و تهیونگ و نامجون اومدن تو
نامی: ا.تتت(داد)خودم میکشمت پارک جیمین
جیمین: هومم سه نفر به یه نفر عادلانس؟
کوک: دهنتو ببند
یه مشت زدم تو صورتش با لگد زد به پام یه قدم رفتم عقب که تهیونگ رفت سمتش و یقشو گرفت و مشت کوبش کرد
رفتم سمت ا.ت و دستاشو باز کردم
کوک: ا.ت ا.ت بیدارشو قربونت برم چیزی نیست فقط پات تیر خورده صورتش مثل گچ شده بود کل لباساش خونی شده بود نبضش ضعیف میزد خیلی خون از دست داده بود
کوک: نامجوننن(داد)
نامی: اینجام اینجام ا.ت خوب میشی(نگران)
کوک: یکاری کن نزار از دستش بدم(اشک میریخت)
نامی: کوک آروم باش خیلی ضعیف شده و خیلی خون از دست داده(بغض)
کوک: دِ لعنتی یکاری کن(داد و گریه)
ا.ت تو بغلم جون داد نبضش دیگه نمیزد دیگه نفس نمیکشید
کوک: ا...ا.ت ا.ته چشماتو باز کن لعنتی من دوست دارم(داد و گریه)
خیلی دیر شده بود ا.ت رو از دست دادم گریه میکردم و داد میکشیدم بلند شدم و جیمینو گرفتم
کوک: حروم.زاده خیالت راحت شد نه؟ (با داد و گریه)
جیمین: هه...ه..همینو...میخاستم...شاید...میمیرم.....ولی....همین...همینکه....ق...قبل....از.مرگم......عذاب....کشیدنتو...د....دیدم.....کافیه(بزور حرف میزد)
کوک: میکشمت لعنتی میکشمت(داد و گریه)
انقد با مشت زدم تو صورتش که کل دستام خون آلود شده بود
تهیونگ: کوک بسه مرده
کوک: چرا چرا چرااا(داد) چرا هروقت میخام خوش باشم دلیل خوشحالیمو از دست میدم چرا(بغض و گریه).....
.........................................................................................................
پارتبعدیپارتآخریه🙂
۷.۸k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.