وانشات تهیونگ
Blackpinkfictions پارت 2
برگشتیم سمت صدا .. سوهو بود
.. جنی با اخم برگشت که باعث شد لبخندی بیاد روی لبای سوهو
سوهو: سلام لیسا چه خبر ؟ شنیدم دیر کردی از کجا فهمیده بود؟ خاک تو سرت لیسا .. از کجا میخواد بفهمه معلومه خب الان که پروژه دستته همه فهمیدن و تو دو ساعت هم ...هست داری با جنی حرف میزنی
با خجالت گفتم: ببخشید خواب موندم
سوهو: مدیر کیم خیلی عصبانی بود،میگفت این دختره همش دیر ..میاد
تو دلم گفتم: من کی دیر کردم؟ این اولین باره
تو همین حین بهش گفتم: شرمنده که دردسر درست کردم
(...آره الکی مثلا)
بعد تند تند گفتم: ببخشید میشه، میشه که یه کاری برا پروژه کنین؟
برگشت سمتم: چه کاری؟ نکنه اشکال داره؟
با لکنتی که نمیدونم از کجا اومده بود گفتم: نه فقط،فقط تموم ...نشده
چشماش کم مونده بود از حدقه بزنه بیرون
چیییی؟؟؟
تموم نکردی ..چطور ممکنه؟
بده نگاش کنم
فلشو دادم دستش با عجله رفت سمت اتاقش و قبل از اینکه بره تو اتاقش گفت: جلسه الاناس شروع شه ..امیدوارم اونقدر که فکر میکنم ..ناقص نباشه
سوهو آدم خوبی بود ولی بعضی وقتا مثل الان خیلی جدی ..میشد
رفتم سمت اتاق جنی،اصلا دلم نمیخواست که جلوی چشم آقای کیم باشم و عجیب بود که اونم حتی با وجود دونستن دیر اومدم .. نیومد که سرم داد بزنه
با جنی داشتیم پروژه اصلی رو نگاه میکردیم که گوشیم زنگ ...خورد
..سوهو بود
من: بله
صداش با خنده اومد
سوهو: دختر اینکه تمومه تو به کجاش میگی ناقص؟
..ولی یه موضوعش کامل ناقص بود
با خنده گفت: خیلی ترسوندیم، اون چیزی که فکر میکنی سر تیترشو دیدم اصلا لازم نیست،فقط کی بهت گفته بود این موضوعو جا بدی تو پروژه؟
+...خوده آقای کیم گفت
- آقای کیم؟منظورت که آقای کیم خودمونه؟
+..آره خودش دیشب پیام داد
- واقعا؟ هوف باشه ولی آیا اصلا لازم نیست
.. گوشیمو با تعجب قطع کردم
جنی: قضیه چیه؟
..همه چیو براش تعریف کردم
با تعجب گفت: امکان ندارها آقای کیم بعداً چیزیو بگه که به پروژه اضافه کنی ..
بعد با تعجب بیشتر ادامه داد-لیسا چت شده؟دوساله داری زیر دستش کار میکنی . هنوز نمیدونی همیشه اولش همه چیو توضیح میده؟
بعد که انگار با خودش حرف بزنه گفت: نمیدونم ..50 سالش ...بیشتره ولی حافظش خیلی خوبه
تعجب کرده بودم ...چرا خیلی زیاد تعجب کرده بودم،ولی فکر میکردم یادش رفته
..اهه اصلا خب یادش رفته داره پیر میشه دیگه
جنی: ممکنه،ولی موضوعی که بهت گفته بودو اصلا به ما نگفته ..بود، سرم درد گرفت... بیخیال ...خودمون و زدیم به اون راه ..جلسه شروع شد
...سوهو از آقای کیم راجب اون قسمت پرسید
آقای کیم گفت: پسرم داره میاد کره ازم خواست که روی پروژه ای که قراره خودش روش کار کنه این قسمت اضافه کنیم واسه همین من از خانومه مانوبان خواستم این کارو کنم که متاسفانه ...نتونسته
بعد با تاکید روبه من ادامه داد: از اونجایی که این قسمت به شخص من مربوط نیست و پروژه ایه که قراره اون روش کار کنه ..پس خودتون حلش کنین
..با گیجی سر تموم دادم و جلسه تموم شد
واقعا آقای کیم هیچ ربطی بهش نداشت؟
حداقل باید سرم داد میزد.. اون بخشی که قرار بود بنویسم اصلا بازبینی نشده چطور
...میخوان تو یه هفته سرو تهشو هم بیارن
..باز به خودم نهیب زدم یه به من چه ای گفتم
..من که وظیفمو انجام دادم
نمیدونم چرا اصلا از این پسره از همین الان خوشم نمیومد ..حس خوبی بهش نداشتم
و....
لایک-نظر-فالو یادتون نره لاوا تا پارت بعد و بزارم💜🥺
برگشتیم سمت صدا .. سوهو بود
.. جنی با اخم برگشت که باعث شد لبخندی بیاد روی لبای سوهو
سوهو: سلام لیسا چه خبر ؟ شنیدم دیر کردی از کجا فهمیده بود؟ خاک تو سرت لیسا .. از کجا میخواد بفهمه معلومه خب الان که پروژه دستته همه فهمیدن و تو دو ساعت هم ...هست داری با جنی حرف میزنی
با خجالت گفتم: ببخشید خواب موندم
سوهو: مدیر کیم خیلی عصبانی بود،میگفت این دختره همش دیر ..میاد
تو دلم گفتم: من کی دیر کردم؟ این اولین باره
تو همین حین بهش گفتم: شرمنده که دردسر درست کردم
(...آره الکی مثلا)
بعد تند تند گفتم: ببخشید میشه، میشه که یه کاری برا پروژه کنین؟
برگشت سمتم: چه کاری؟ نکنه اشکال داره؟
با لکنتی که نمیدونم از کجا اومده بود گفتم: نه فقط،فقط تموم ...نشده
چشماش کم مونده بود از حدقه بزنه بیرون
چیییی؟؟؟
تموم نکردی ..چطور ممکنه؟
بده نگاش کنم
فلشو دادم دستش با عجله رفت سمت اتاقش و قبل از اینکه بره تو اتاقش گفت: جلسه الاناس شروع شه ..امیدوارم اونقدر که فکر میکنم ..ناقص نباشه
سوهو آدم خوبی بود ولی بعضی وقتا مثل الان خیلی جدی ..میشد
رفتم سمت اتاق جنی،اصلا دلم نمیخواست که جلوی چشم آقای کیم باشم و عجیب بود که اونم حتی با وجود دونستن دیر اومدم .. نیومد که سرم داد بزنه
با جنی داشتیم پروژه اصلی رو نگاه میکردیم که گوشیم زنگ ...خورد
..سوهو بود
من: بله
صداش با خنده اومد
سوهو: دختر اینکه تمومه تو به کجاش میگی ناقص؟
..ولی یه موضوعش کامل ناقص بود
با خنده گفت: خیلی ترسوندیم، اون چیزی که فکر میکنی سر تیترشو دیدم اصلا لازم نیست،فقط کی بهت گفته بود این موضوعو جا بدی تو پروژه؟
+...خوده آقای کیم گفت
- آقای کیم؟منظورت که آقای کیم خودمونه؟
+..آره خودش دیشب پیام داد
- واقعا؟ هوف باشه ولی آیا اصلا لازم نیست
.. گوشیمو با تعجب قطع کردم
جنی: قضیه چیه؟
..همه چیو براش تعریف کردم
با تعجب گفت: امکان ندارها آقای کیم بعداً چیزیو بگه که به پروژه اضافه کنی ..
بعد با تعجب بیشتر ادامه داد-لیسا چت شده؟دوساله داری زیر دستش کار میکنی . هنوز نمیدونی همیشه اولش همه چیو توضیح میده؟
بعد که انگار با خودش حرف بزنه گفت: نمیدونم ..50 سالش ...بیشتره ولی حافظش خیلی خوبه
تعجب کرده بودم ...چرا خیلی زیاد تعجب کرده بودم،ولی فکر میکردم یادش رفته
..اهه اصلا خب یادش رفته داره پیر میشه دیگه
جنی: ممکنه،ولی موضوعی که بهت گفته بودو اصلا به ما نگفته ..بود، سرم درد گرفت... بیخیال ...خودمون و زدیم به اون راه ..جلسه شروع شد
...سوهو از آقای کیم راجب اون قسمت پرسید
آقای کیم گفت: پسرم داره میاد کره ازم خواست که روی پروژه ای که قراره خودش روش کار کنه این قسمت اضافه کنیم واسه همین من از خانومه مانوبان خواستم این کارو کنم که متاسفانه ...نتونسته
بعد با تاکید روبه من ادامه داد: از اونجایی که این قسمت به شخص من مربوط نیست و پروژه ایه که قراره اون روش کار کنه ..پس خودتون حلش کنین
..با گیجی سر تموم دادم و جلسه تموم شد
واقعا آقای کیم هیچ ربطی بهش نداشت؟
حداقل باید سرم داد میزد.. اون بخشی که قرار بود بنویسم اصلا بازبینی نشده چطور
...میخوان تو یه هفته سرو تهشو هم بیارن
..باز به خودم نهیب زدم یه به من چه ای گفتم
..من که وظیفمو انجام دادم
نمیدونم چرا اصلا از این پسره از همین الان خوشم نمیومد ..حس خوبی بهش نداشتم
و....
لایک-نظر-فالو یادتون نره لاوا تا پارت بعد و بزارم💜🥺
۴۵.۷k
۲۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.