فیک ته
فیک ته
پارت ۶
فردا صبح
وقتی ات از خواب بیدار شد دید هنوز لبش به لبه ته چسبیده ات خواست ازش جدا بشه ولی ته نزاشت ات داشت به سینه ته میکوبید که ولش کنه که ته بیدار شد
ته:سلام (خواب الو)
ات:ته چرا ولم نمیکنی
ته:آخه خیلی خوش مزه بود🔞
ات:اهههه
ات:راستی میگم میشه امروز چان بیاد اینجا
ته:باشه شب میگیم برای شام بیاد اینجا
ات:مرسی بوس (از لبش یه بوسه کوچیکی گرفت)
شب
ویو ات
رفتم اتاق و یه لباس خوشگل پوشیدم من از اون موقع کفش پاشنه بلند پام بود و الان یه کفش تخت پوشیدم و رفتم پایین ته رو مبل نشسته بود رفتم پیشش
ته:ات بیا........ات ات
ات:چیه
ته:تو چقد😅😅😅😅🤣🤣🤣🤣
ات:چیه🤨😡
ته:خیلی کوتاهی مگه کفشت چقد بلند بود هاا (خنده بلند)
که کوک اومد
کوک:ته چان.........یا خدا ات چقد کوتاه شدی
ته:وای یه بچه ۱۰ ساله از تو بلند تره
کوک:🤣🤣🤣🤣
چان اومد داخل
چان:سلا.........ات چیزی نخوردی
ات:سلام داداشی
چان.......
ات رفت چان رو بغل کرد و وتقریبا قدش از شکمش یکم بلد تر بود
چان:چطوری کوچولو
ته و کوک:سلام ببخشید
چان:برای میخندید
ته:وای قدش🤣🤣🤣🤣
چان:(خنده)
بعد چند مین ات عصبانی شد و رفت بالا چان هم رفت دنبالش
چان:ات صبر کن ات
ات رفت و میخواست درو ببنده که چان نزاشت
چان هم رفت داخل اتاق
چان:ات خواهری ناراحت نشو شوخی کردم
ات:هق هق شما مسخرم میکنین
ته اومد بالا
ته:ات بیبی
ات:برو گمشو تو مسخرم کردی هق هق هق
ته:چان میشه مارو تنها بزاری
چان:باشه مت رفتم
چان رفت
ته ات رو حل داد و ات افتاد رو تخت و ته روش خیمه زد و ته با دستاش موهای ات رو کنار زد
ته:خوشگلم کوچولوی من عزیزم
ات:ته بلد شو کمرم خورد شد اییی
ته:نمیشم
ته:یه بوس بده بعد یا نه بازم بلند نمیشم
ات:الان چیکار داری میکنی
ته:هیچی میخوام عشقم رو خوب ببینم
ات:ولم کن
ته:ات کی بکنمت ها من بچه میخوام
ات:هیچوقت
ته:ات نکن دیگه
ات:بریم پایین
ته:باشع
رفتن پایین
پارت ۶
فردا صبح
وقتی ات از خواب بیدار شد دید هنوز لبش به لبه ته چسبیده ات خواست ازش جدا بشه ولی ته نزاشت ات داشت به سینه ته میکوبید که ولش کنه که ته بیدار شد
ته:سلام (خواب الو)
ات:ته چرا ولم نمیکنی
ته:آخه خیلی خوش مزه بود🔞
ات:اهههه
ات:راستی میگم میشه امروز چان بیاد اینجا
ته:باشه شب میگیم برای شام بیاد اینجا
ات:مرسی بوس (از لبش یه بوسه کوچیکی گرفت)
شب
ویو ات
رفتم اتاق و یه لباس خوشگل پوشیدم من از اون موقع کفش پاشنه بلند پام بود و الان یه کفش تخت پوشیدم و رفتم پایین ته رو مبل نشسته بود رفتم پیشش
ته:ات بیا........ات ات
ات:چیه
ته:تو چقد😅😅😅😅🤣🤣🤣🤣
ات:چیه🤨😡
ته:خیلی کوتاهی مگه کفشت چقد بلند بود هاا (خنده بلند)
که کوک اومد
کوک:ته چان.........یا خدا ات چقد کوتاه شدی
ته:وای یه بچه ۱۰ ساله از تو بلند تره
کوک:🤣🤣🤣🤣
چان اومد داخل
چان:سلا.........ات چیزی نخوردی
ات:سلام داداشی
چان.......
ات رفت چان رو بغل کرد و وتقریبا قدش از شکمش یکم بلد تر بود
چان:چطوری کوچولو
ته و کوک:سلام ببخشید
چان:برای میخندید
ته:وای قدش🤣🤣🤣🤣
چان:(خنده)
بعد چند مین ات عصبانی شد و رفت بالا چان هم رفت دنبالش
چان:ات صبر کن ات
ات رفت و میخواست درو ببنده که چان نزاشت
چان هم رفت داخل اتاق
چان:ات خواهری ناراحت نشو شوخی کردم
ات:هق هق شما مسخرم میکنین
ته اومد بالا
ته:ات بیبی
ات:برو گمشو تو مسخرم کردی هق هق هق
ته:چان میشه مارو تنها بزاری
چان:باشه مت رفتم
چان رفت
ته ات رو حل داد و ات افتاد رو تخت و ته روش خیمه زد و ته با دستاش موهای ات رو کنار زد
ته:خوشگلم کوچولوی من عزیزم
ات:ته بلد شو کمرم خورد شد اییی
ته:نمیشم
ته:یه بوس بده بعد یا نه بازم بلند نمیشم
ات:الان چیکار داری میکنی
ته:هیچی میخوام عشقم رو خوب ببینم
ات:ولم کن
ته:ات کی بکنمت ها من بچه میخوام
ات:هیچوقت
ته:ات نکن دیگه
ات:بریم پایین
ته:باشع
رفتن پایین
۷.۶k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.