بهترین غروب ✨🌇
پارت ➊
ویو جونگ می
با صدای آلارم گوشی بیدار شدم کارهای لازم انجام دادم برای خودم پنکیک توت فرنگی درست کردم و خوردم در حال آماده شدن بودم که به کلاس موسیقی برم به ساعت نگاهی انداختم ساعت هشت و ده دقیقه بود و من باید ساعت ۸:۴۵ کلاس می بودم پس سریع پنکیک آخر و داخل دهانم گذاشتم که دارم رو برداشتم و به سمت پارکینگ حرکت کردم سوار موتورم شدم و شروع به حرکت کردم بعد از سی مین* به کلاس رسیدم. داخل شدم...
جکسون وقتی منو دید اومد سمتم و گفت:سلام خانم جئون .
+ سلام ،چرا کسی داخل آموزشگاه نیست؟
_مگه گوشیتون رو چک نکردین؟
+خیر.
_امروز کلاس نداریم،شرمنده،من یکمی کسالت دارم نمیتونم آموزش بدم.
+ پس چرا اومدید اموزشگاه؟
_ خب ...هوفف، میشه برید بیرون.
+ اما..
_ لطفاً!
این رو گفت و من رو به بیرون فرستاد و در هم بست،بعد چند مین دیدم چند مرد سیاه پوش به سمت آموزشگاه میرن ،رفتم و پشت درخت قایم شدم و منتظر شدم تا ببینم چه اتفاقی میفته شاید رهگذر باشن ...
اما نه دیدم دارن با مشت به در آموزشگاه میکوبن
+ اوه شت اینا کین ؟
دیدم جکسون در رو باز کرد اما تا میخواست فرار کنه اون دوتا غول پیکر آمپولی به گردنش زدن و جکسون رو بیهوش کردند.
+ وات د فاخ...اینا دیگه کین ، اگه میرفتم نزدیک تر نمیتونستم کاری کنم پس تصمیم گرفتم تعقیبشون کنم ، کلاهم رو سرم کردم و با فاصله دنبالشون افتادم...
به یک راه بیابونی رسیدیم.
با خودم گفتم اینا اینجا چیکار میکنن،مگه جکسون چه کاری کرده بود که آوردنش به اینجا !؟
توی افکار خودم بودم که دیدم ماشینشون ایستاد
منم فاصله ی زیادی با اون ون داشتم بنابراین ایستادم .
``دینگ دینگ ``
+ ایش الان زدن نبود آخه، گوشیم رو از جیبم بیرون اوردم دیدم که سوجین زنگ زده ،تماس رو قطع کردم و بهش پیام دادم که بعدا بهش زنگ میزنم.
گوشیم ذو خاموش کردم ، سرم رو بالا اوردم و دیدم همون دوتا غول پیکر جلو روم ایستادن .
+ عامم س س سلام با من کاری داشتید؟
_ تو کی هستی ؟ چرا مارو تعقیب میکردی؟
+ من؟؟ کی شما رو تعقیب کرد!؟داشتم به خونم میرفتم.
_ هومم خونتون توی بیابون هست؟جک بگیرش
+ یا یا ب من دست نزنید،ولم کنید! اگه همین الان ولم نکنید کاری میکنم پشیمون شید !ولم نمیکنید هاا؟
این رو گفتم و هر دوتاشون رو ضربه فنی کردم و به سمت ون رفتم، در رو باز کردم و با چهره ای که دیدم سرجام خشکم زد...
اینم پارت اول به مناسبت ۱۵۰ تایی شدنمون ✨😘
بمونید برام 💜🥲
با لایک و کامنت حمایتم کنید
عا راستی شرایط پارت بعدی
۱۰ لایک
۱۵ کامنت
ویو جونگ می
با صدای آلارم گوشی بیدار شدم کارهای لازم انجام دادم برای خودم پنکیک توت فرنگی درست کردم و خوردم در حال آماده شدن بودم که به کلاس موسیقی برم به ساعت نگاهی انداختم ساعت هشت و ده دقیقه بود و من باید ساعت ۸:۴۵ کلاس می بودم پس سریع پنکیک آخر و داخل دهانم گذاشتم که دارم رو برداشتم و به سمت پارکینگ حرکت کردم سوار موتورم شدم و شروع به حرکت کردم بعد از سی مین* به کلاس رسیدم. داخل شدم...
جکسون وقتی منو دید اومد سمتم و گفت:سلام خانم جئون .
+ سلام ،چرا کسی داخل آموزشگاه نیست؟
_مگه گوشیتون رو چک نکردین؟
+خیر.
_امروز کلاس نداریم،شرمنده،من یکمی کسالت دارم نمیتونم آموزش بدم.
+ پس چرا اومدید اموزشگاه؟
_ خب ...هوفف، میشه برید بیرون.
+ اما..
_ لطفاً!
این رو گفت و من رو به بیرون فرستاد و در هم بست،بعد چند مین دیدم چند مرد سیاه پوش به سمت آموزشگاه میرن ،رفتم و پشت درخت قایم شدم و منتظر شدم تا ببینم چه اتفاقی میفته شاید رهگذر باشن ...
اما نه دیدم دارن با مشت به در آموزشگاه میکوبن
+ اوه شت اینا کین ؟
دیدم جکسون در رو باز کرد اما تا میخواست فرار کنه اون دوتا غول پیکر آمپولی به گردنش زدن و جکسون رو بیهوش کردند.
+ وات د فاخ...اینا دیگه کین ، اگه میرفتم نزدیک تر نمیتونستم کاری کنم پس تصمیم گرفتم تعقیبشون کنم ، کلاهم رو سرم کردم و با فاصله دنبالشون افتادم...
به یک راه بیابونی رسیدیم.
با خودم گفتم اینا اینجا چیکار میکنن،مگه جکسون چه کاری کرده بود که آوردنش به اینجا !؟
توی افکار خودم بودم که دیدم ماشینشون ایستاد
منم فاصله ی زیادی با اون ون داشتم بنابراین ایستادم .
``دینگ دینگ ``
+ ایش الان زدن نبود آخه، گوشیم رو از جیبم بیرون اوردم دیدم که سوجین زنگ زده ،تماس رو قطع کردم و بهش پیام دادم که بعدا بهش زنگ میزنم.
گوشیم ذو خاموش کردم ، سرم رو بالا اوردم و دیدم همون دوتا غول پیکر جلو روم ایستادن .
+ عامم س س سلام با من کاری داشتید؟
_ تو کی هستی ؟ چرا مارو تعقیب میکردی؟
+ من؟؟ کی شما رو تعقیب کرد!؟داشتم به خونم میرفتم.
_ هومم خونتون توی بیابون هست؟جک بگیرش
+ یا یا ب من دست نزنید،ولم کنید! اگه همین الان ولم نکنید کاری میکنم پشیمون شید !ولم نمیکنید هاا؟
این رو گفتم و هر دوتاشون رو ضربه فنی کردم و به سمت ون رفتم، در رو باز کردم و با چهره ای که دیدم سرجام خشکم زد...
اینم پارت اول به مناسبت ۱۵۰ تایی شدنمون ✨😘
بمونید برام 💜🥲
با لایک و کامنت حمایتم کنید
عا راستی شرایط پارت بعدی
۱۰ لایک
۱۵ کامنت
۸.۸k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.